حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

قلبم اومد تو مغزم

خواستم شماره ی یه شرکت رو بگیرم که بعد از چند بوق گفت:

+ 110 بفرمایید

- (چشام گردالی شد) آقا ببخشید بخدا میخاستم 118 رو بگیرم نمی دونم چه جوری شد

+ خانوم مطمئنید؟

- بله بله بخدا، اتفاقی نیافتاده (صدام همینجوری میلرزید)

+ باشه خلاصه خدمتگذار مردم هستیم

- خدا خیرتون بده

گوشی رو گذاشتم و نمی دونم که چرا قلبمو گم کرده بوده . گیج شده بودم و نمی دونستم که اصلا چرا میخاستم تل بزنم و چی میخاستم

نظرات 7 + ارسال نظر
یونس 1391/06/24 ساعت 12:03 http://guardian.blogsky.com

بله دیگه

یونس 1391/06/24 ساعت 14:42 http://guardian.blogsky.com

سلام
Do you want to tabadol link with me..?!
اگه آره خبرم کنین..

من کسی رو لینک نمی کنم

خو 110 آدم نمیخوره که...

اخه یهویی ترسیدم دیگه
بیا امتحان کن ببین میترسی یا نه

میگم این پست بالایی همون عکسای فیسبوکه؟!؟؟!

بله دیگه چون از مقامات بالا (ینی آبجیم) دستور رسید که عکسا رو اونجا حذف کنم

حسام 1392/06/24 ساعت 14:17

میگما سابقت داره بد میشه تو شماره اشتباهیا

من وقتایی که عاشق میشم اونجوری میشم

حمید 1393/03/05 ساعت 11:46 http://hamidshams.blogsky.com

زنگ زدی 110 میخواستی کی را لو بدی
زود باش اعتراف کن

به جان خودم میخاستم 118 رو بگیرم ولی نه که زیر دکمه 8 عدد صفر هستش اینجوری شد
دستم خورد بهش
من بی گناهم

ارش 1393/07/04 ساعت 12:04

از بس با مردم سرگرونی کردن...
حالا این روزا برخورداشون بهترهمثلا
بجای اینکه از دزد و جانی بترسیم از خدمتگذاران باجگیر و گردن کلفت بایست بپرهیزیم.!
ببین تو رو خدا

والا بخدا
تا چن ساعت فکر میکردم که جلو در هستن و الانه منو میخورن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد