حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

انعام به حسابدار

یه دونه پیمانکار داشتیم که خدا وکیلی خیلی بد دهن بود. البته بهش حق میدم چون پولشو میخاست و شرکت هم براش، امروز و فردا داشت 

تا اینکه دیروز باهاش تسویه حساب کردیم و حسابش تموم شد

سر آخر برگشته و ازم کلی عذرخواهی کرده که دست خالی اومده و تو کیفش گشته و یه 5000 تومنی بهم میده و میگه:

- بفرمایید!

+ این چیه؟

- این انعام شماست. ببخشید دیگه دست خالی اومدم

از من اصرار که نمیخام و از اوشون انکار که نه، وردار این انعامه

آخرشم دویدم دنبالش که حرکت بسیار زشتیه.

خدایا ببین حسابدارهای مملکت چه پولهای کلانی ور میدارن ولی من واس 5000 تومن؛ عالم و آدم فهمیدن

نظرات 1 + ارسال نظر
حسام 1392/06/24 ساعت 14:42

تونستی بهش برگردونی؟

نه دیگه سوار ماشین شد و رفت
من موندم یه 5000هزاری و همکاری دیگه که زده بودن زیر خنده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد