حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

اساسا بهار شده ها

وااااا مردم تو این هوای خوب و عاشقانه ، همش کت و کاپشن میپشون که اگه ادم ندونه میگه چه کولاکیه

شکوفه های درخت آلبالوی ما انقد خوشکلن که هرچی زنبوره رو دور خودش جمع کرده

ادم وحشتش میگیره از کنار درخت رد میشه

ولی من شجاع هستم و دوربینو رو کول زنبورها سوار کردم

انقدر فاصله م نزدیک بود، گفتم الانه یکیشون غیرتی میشه، آخه گلاب به روتون همه ی عکسا از پشت گرفته شده بود

 

 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد