حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

لجن خوار

تو شرکت ما یه دونه آکواریوم بزرگ داریم که یه زمانی پر بود از ماهی ریز و درشت و رنگی رنگی

ولی از شانس بد یه مریضی، همشونو هلاک کرد

از بین اون همه ماهی فقط یه نوعشون زنده بود و اونم ماهی لجن خوار بود که در کنار همسرش زندگی خوب و خرمی رو سپری میکنن

اونوقتا که اینو خریدیم اندازه 2بند انگشت بود ولی الان ماشالا صد ماشالا 35 سانتی میشه. تقریبا یه توله سگ به شمار میاد (البته بین اون ماهی های دیگه عرض میکنم)



نظرات 5 + ارسال نظر
خودم 1392/02/04 ساعت 20:08

چقد زشت هم هست :|

ولی با ایشون متاسفانه هم اتاقی هستیم
آکواریوم کنار دستمه
قبلنا که شرکتمون باغ وحش بود
سگ گرگی گرفته تا سنجاب و قناری و عقاب و بز و سگ فانتزی و موش و ازین جور جک و جونورا
خدا رو شکر با همشون دوست بودم

خودم 1392/02/12 ساعت 16:07 http://porpot.blogsky.com

عزیزم شما حسابدار باغ وحشی؟ :دی

نه ولی اطرافمون یه دوه باغ وحش حیوونات اهلی داره
باورت میشه حتی عقاب هم داشتیم
عکسش رو هم گذاشتم ولی نمی دونم دقیقا کدوم پست
یه دونه سگ گرگی هم داشتیم که خیلی مهربون بود

خودم 1392/02/13 ساعت 09:00 http://porpot.blogsky.com

کتررررررررررررری سوووووووووووووووخت
برمیگردم

همیشه میگم حواس نباس پرت بشه
آقا جان عاشق شدی

خودم 1392/02/13 ساعت 12:20 http://porpot.blogsky.com

آره، داشتم کامنت‌های وبلاگ عشقم رو میخوندم حواسم پرت شد

آی قربون لاوی خودم برم که این هوا مهربونه
اگه خودم جونم نبود چیکار میکردم
هیچی دیگه اونقد دنبالت میگشتم که پیدات میکردم

خودم 1392/02/14 ساعت 06:17 http://porpot.blogsky.com

نخودی ِ من + [آیکون گشودن بخخخل که البته به علت حضور حاضران سانسور شد]

جونم!!!!!!! لاوی من
با سرعت دویدن و بخخخخخخخخخخخخل را گشودن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد