از وقتی که خواستم که برنامه ریزی کنم که درس بخونم ولی انگار نه انگار
فک کنم اصلا قسمت نیس. آخه همیشه درگیرم یه سری کارا میشم که حس درس خوندم برام نمی مونه
برنامه اصلا یه چیز دیگه بود ولی الان یه چیز دیگه شده
صبح:
ساعت 7 تا 7.5 مشغول نقاشی و صافکاری
ساعت 7.5 میرم بیرون که راهی شرکت بشم
ساعت 8 باید کارت ورود رو بزنم (در صورت تاخیر همه چشا رو به ساعت میشه که تاخیر منو متذکر بشن و منم اینجوری میشم
ساعت 8صبح تا 4 یا 6ظهر عینهو چیز کار کردن (سر و کله زدن با کارگر و همکارای زبون نفهم خودش حرکت بزرگیه. همه بفکر خودشونن و تمام فشارای کاری رو حسابدار بیچاره هستش. آخه چرا کسی منو درک نمیکنه)
ساعت 6 تا 8 مراقبت از بچه های آبجیم (آخه هنوز کوچولو هستن خو)
ساعت 8تا 8.5 راهی منزل
8.5 که رسیدم خونه و دستی به آب زده باشم و برم سراغ قابلمه و اخبار شبکه 2رو ببینم ساعت 9میشه
ساعت 9یه دونه سریال میبینم (واس اینه که خستگیم در بره ها)
خلاصه ساعت 10 که میشه و میرم سراغ کتاب حسابرسی ولی چنین و چنان خستم که یه پاراگراف میخونم فورا خسته میشم و گوشیمو رو تایم روز قبل گذاشته و بالشت رو تکونی میدم و لالا
حرکت بزرگیه در راستای قبولی اصلا کوووووووووووو درس خوندن
--------------------
نخودی نوشت:
*نشون به اون نشونی که همین جمعه هفته گذشته پلنگان بودیم جاتون خالی
*من کلا عادت دارم که شبا درس بخونم ینی ساعت 12شب به بعد
بهترین تایم مفید تو روزای عمرم بوده
یادش بخیر اونختایی که خابگاه بودیم اون لامپ 220ولت روشن بود که چی!!!!!!!! بله دیدم خودم میخاستم درس بخونم و نمره های عالی کسب میکردم (شاهد داریم هاااااااااا)
من نه تنها شبا درس میخونم، بله شبا هم کار میکنم
البته سوء تفاهم نشه... من تمام پروژه های طراحی رو که میگیرم، شبا انجام میدم... سکوت شب، برای طراحی فوق العادست...بدون این سکوت، همه چیز بهم میریزه... واسه همینه که توی دفتر هیچوقت نمیتونم کار کنم... همش آدم میاد میره... همش سر و صداست...
منم موافقم
اصلا اینسان بیشتر تمرکز داره