آخه کی گفته رئیسمون آدم بدیه؟؟؟؟؟؟
حرکت امروزش واقعا درس فداکاری و شجاعت بود. اصلا به اُبهتش نمیاد که اینقد مهربون باشه ولی خوشبختانه هستش
داشتم سیستم همکارمون رو درست میکردم که یهو گوشیش زنگ خورد و از اتاق خارج شد، بعد رئیسمون اومد و در مورد ارزش افزوده ازم سوال پرسید. همین جوری که مشغول حرف زدن بودیم یهویی همکارمون با جیغ وارد اتاق شد و گفت یه سگی رو دار زدن و داره دست و پا میزنه و هنوز زنده است
رئیسمون بدون معطلی با کفشای نو و تازه ای که داشت از حیاط پشتی شرکت خارج شد.
شرکت ما حالت ویلایی داره و رو تپه ای بلند هستش. بیچاره رئیسمون با اون کفشای نو چنان از تپه ی خاکی پایین رفت و بدو بدو خودشو به سگ رسوند بعد طناب دور گردنشو برید و از دست طناب خلاصش کرد . از این حرکتش بسیار خرسند شدم
ولی متاسفانه دیر شده بود و نتونست که نجاتش بده و سگ بیچاره جان به جان آفرین تسلیم شد.
تو اون موقع رئیسمون دنبال چاره ای بود که شاید دوباره احیاش کنه و نجاتش بده. حتی بهش شوک داد و محکم به قلبش زد که دوباره زنده بشه ولی نشد که نشد.
خیلی ناراحت شد و به صاحبش خبر داد.
ما که از دور شاهد ماجرا بودیم . دیدیم که صاحبش محکم زد تو سرش و سگ بیچارشو بغل کرد.
هیچی دیگه رئیس مهربون ما با ناراحتی به شرکت برگشت و ماجرا رو اینجوری بیان کرد که چند روز پیش این سگ بی طاقت میشه و میخاسته فرار کنه (البته فرار که نه، دنبال چیزی بوده ) بنابراین صاحبش اونو با طناب بسته و اینم میخاسته از رو دیوار بپره که پاش به سیم خاردار رو دیوار گیر میکنه و هول میشه و پرت میشه پایین ، بنابراین هر چی دست و پا زده نتونسته که خودشو خلاص کنه.
مردم هم فک میکردن که سگه داره بازی میکنه و رو دیوار میپره
نمی دونم چرا سگه دنبال فرار بوده تا حالا کسی پی به عمل فرارش نبره. شاید عاشق سگ همسایمون شده و به بهانه فرار می اومده که ببنتش.خلاصه اسارتی که اون سگ داشت بهتر ازون آزادی بود که باعث مرگش شد
حالا دیگه هیچوقت سگ همسایمون رو نمی بینیه
سلام ؛
بسی غم انگیز بود.شاید و شاید حدسِت درست بوده باشه.
کسی چه می دونه؟
بله دیگه اینم از شانس بد سگ بیچاره
هی میگفتن سر به هوا شده باورم نمیشد که تو دنیای حیونا هم اینطوری میشه
حیوونات هم خوشبخت و بدبخت دارن
کاش خوشبختی و بدبختی دست خود ادم می بود