حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

بلیط سینمای روز سه شنبه

غیر از امسال آخرین باری که رفتیم سینما، برمیگرده به وقتی که دبیرستانی بودم و آخرین فیلمی که از سینما دیدیم، همون "رز زرد" بود که از طرف مدرسه رفتیم. اگه درست گفته باشم اون موقع بلیط ، نهایتاً 500تومن بود

دیگه سینما رفتن یه طلسمی شده بود که بیا و ببین

تا اینکه امسال تو یکی از ماههای خوب و شکوفه ای خدا به همراه برادر و خواهر گلمون رفتیم سینما (فیلم حوض نقاشی و رسوایی) و وقتی گفت بلیط 3000تومن، چشام 0 0 شد. اخه بلیط سینما ، تو دیگه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا اینکه گذشت و گذشت و بازم دیروز تصمیم گرفتیم که بریم سینما، اینبار گفتم چقد تقدیم کنم(فقط منو آجیم)، گفت 3000تومن. گفتم دو نفریم. گفت بله 3000تومن. گفتم ینی 6000تومن میشه؟ خانومه یه جوری نگام کرد که...

منم فرصت ندادم که نگاهش بیشتر بشه و گفتم مگه بلیط ارزون شده (تو دلم گفتم مسئولین چقد خوب رسیدگی میکنن اونم به حرفی که اینسان تو دل خودش بزنه) گفت نه روزای سه شنبه بلیط سینما ، قیمتش نصفه.

هیچی دیگه از ذوق مرگی نپرسیدم ببینم چرا بهای بلیط روزای سه شنبه نصف میشه.

بگذریم و بریم و تعریف کنم که فیلم " هیس، دخترها فریاد نمی زنند" یه فیلم تقریباً خوبی بود که بعضی سکانسش اشکمو درآورد.البته طناز جان یه ذره بهتر نقش آفرینی کردن ولی نمی دونم شهاب و مریلا پیش خودشون چی فک کردن. مریلا به عنوان یه وکیل خیلی افتضاح نقش بازی میکرد. به نظرم نیما صفایی به عنوان شوهر طناز بیشتر درگیر ماجرا بود. روابط بین افراد خیلی مچ نبود ولی محتوای فیلم و مفهومش همه اینا رو کمرنگ میکرد. من زیاد تعریف نمیکنم چون دوس دارم که خودتون ببینید که هیجان کار حفظ بشه


-------------------------

بیشتر در مورد محتوای فیلم:

منبع

نظرات 4 + ارسال نظر
حسام 1392/05/31 ساعت 11:03

ما اهل سینما رفتن نیستیم زیاد .

شاید صبر کنیم تا فیلمش بیاد خودش.

شما کار خوبی میکنی
پس شما اهل چه کارای هستین؟

حاجی 1392/06/02 ساعت 12:46

:|:|
میگم همین که ما در مورد سینما نوشتیم، و گفتیم که نمیتونیم سینما بریم، همه دنیا پاشدن رفتن سینما! این چه وضیه!؟ هان؟!
بلیط سینما که سالهاست سه شنبه ها نصف قیمته... معروفه که... تصویب وزارت فرهنگه.. واسه همینه که سه شنبه ها شلوغترین روز سینماهاست دیگه...

به جون خودم اولین باریه که اینو شنیدم
گفتم که کسی نیس باهام بیاد سینما
داداششم که هزار بار باید قران قسم بدی که باهات راه بیاد

حاجی 1392/06/04 ساعت 13:14

نوشتم چن مدت پیش

فک کردم اونجا اینجوری باشه
بگو آخه نخودی جان چرا تا حالا سه شنبه نرفتی سینما که خوشحال بشی
منم اکثرا اول و آخر هفته ها میرفتم ":)

باران که میبارد ...باید آغوشی باشد ...

پنجره ای نیمه باز ... موسیقی

بوی خاک ...سرمای هوا ...

باران که میبارد باید کسی باشد ...از جنسِ تو ...

قدم های آهسته ... محو یکدیگر

یه دونه دلستر هم باشد دیگه بهتر ازین نمیشه
مرسی قشنگ بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد