حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

شانس با طعم...

صدای ماشین بابام به گوش رسید ولی خبری از خودش نبود بعد یک ساعت که اومد خونه، قیافش انقدر نگران کننده بود که بدون اینکه کسی چیزی بگه گفت: پسر همسایه از دوچرخه افتاده، طوری که ساق دستش از وسط لق میزده و منم تو اون موقع شاهد ماجرا بودم فورا دوچرخه رو گذاشتم تو حیاطشون و سوار ماشینش کردم که ببرمش بیمارستان. در ادامه اضافه کرد که همین که سر کوچه رسیده، متوجه شده که پدر و مادرش به خونه برمیگردن و اجازه ندادن که بابام زحمت بکشه و بعد از تشکر کردن بچه شونو به بیمارستان رسوندن.

واس یه لحظه بغضم گرفت و رفتم تو خاطره ها...

منم یه بچه بودم مث همه بچه های دیگه، مثه همه بچه های دیگه بازی کردم، مثه همه بچه ها از ارتفاع افتادم، مثه همه بچه ها دردم گرفت، مثه همه بچه ها گریه ام گرفت ولی مث همه بچه ها شانس با من نبود و کسی خونه نبود فقط خواهرام بودن که کوچولو بودن و اون موقع موبایل نبود که زنگ بزنن

اینطوری شد که حسرت بعضی چیزا رو دلم موند.

خدایا من که یه بچه 3ساله بودم. حداقل شاید اگه دوس داشتی می تونستی همین موقع اون اتفاق می افتاد

ناشکری نمی کنم ولی بخدا خسته ام- دلم به چیزی خوش نیس

نظرات 6 + ارسال نظر

فروش آرشیو کامل فیلم های جکی چان در :

www.jakichan.mihanblog.com

بهترین فیلم های کمدی-رزمی در دنیا

دوبله به فارسی

هر DVD فقط 2000 تومان

آرشیو کامل 15 عدد DVD فقط 22000 تومان

------------------------------------------------

فروش اسپمر کاملا اتوماتیک نیوکامنت

ارسال کامنت اتوماتیک با سرعت بالا

برای وبلاگ های : بلاگفا - بلاگ‏اسکای - لوکس بلاگ
حامی بلاگ - لیموبلاگ - بلاگ سازان - ابربلاگ

4 بلاگ دیگر به زودی افزوده خواهد شد

ارسال کامنت آزمایشی رایگان

در : www.newcom1.tk

شماره تماس : 09372201600

خیلی ممنون ولی سی دی که قبلا گرفتیم صدا و تصویر با هم مچ نیستن
من که خوشم نیومد





چرخ و فلکه کار خودشو کرده!!

این پستت از قبلی عجیب تر بود!!

عجیب واس چی؟؟؟؟
چیز عجیبی نداشت که

اصلا مثل قبل نمینویسی خب..!!

خیلی خیلی بد شده؟
یه ذره راهنمیی کن خو

عیب کار اینجاست که
من ” آنچه هستم ” را با ” آنچه باید باشم ” اشتباه می کنم ،
خیال میکنم آنچه باید باشم هستم،
در حالیکه آنچه هستم نباید باشم


شاملو

منم خیلی موافقم
اصلا اعتماد به نفسم ندارم

حسام 1392/06/12 ساعت 09:22

چه بد...

ازین بدتر که نمیشه

حاجی 1392/06/13 ساعت 00:48

داستان چیه؟؟؟
میشه توضیح بدی؟؟؟ نگران شدم :|

داستان واس خیلی وقت پیشه
خودتونو نگران نکنید
میبینید که زندگی ادامه داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد