حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

من شوخی گفتم و اون جدی اومد 2

باورم نمیشد که براش مهم باشم و از کارش بزنه و بیاد واس تحقیق

شاید اگه قبلا میگفتم زیاد براش مهم نبود

استرس وحشتناکی داشتم نمی دونستم قراره کی باهاش حرف بزنه. کلا امروز شرکت شلوغ بود  و فکر میکردم که با اومدنش کسی فرصت نکنه که باهاش حرف بزنه و کلی بزنه تو ذوقش

تو دلم چه اشوبی بود که بیا و ببین انگاری زنی با الگوهای درشت و پهن مشغول چنگ زدن به لباس های چرکین بود که صدای الگوهاش دلمو به لرزه در میاورد.

کم کم شرکت اروم گرفت و فقط نگهبون شرکت بودش و من و 2تا از همکارای خانوم

این نگهبون که در جریان هستین، مغزش خالیه . گفتم نکنه چرت و پرت بگه.

تو این حرفا بودم که یهو زنگ شرکت رو زدن. فشارم نوسانات زیادی داشت. هر چی هم بهش اس میدادم جواب نمیداد کلا خیلی نگران شدم

بعدش دیدم که رئیسمون از مسافرت برگشته و همون اول بسمه اله بهم گیر داد

این گیر دادناش برام عادی شده بود. فک کن داشت با من حرف میزد ولی من روحم اونجا نبود و فقط سرمو به نشانه تایید تکون میدادم.

یهو یه اس اومد که اسم شرکتتون دقیقا چی بودش؟ منم همین که اسم رو نوشتم، زنگ شرکت رو زدن

اینبار از شرکت برق بود و میخاستن که انشعاب رو چک کنن

بعدش نگهبونمون اومد تو اتاق که 1ساعت مرخصی بگیره . بعد از موافقت رئیس در رو بستش و رفت

رئیسمون هم داشت اماده میشد که بره، یهویی زنگ زدن. یکی از خانوما پاشد که در باز کنه که گفتم چه معنی داره خانوما در رو باز کنن بگو آقای رئیس بره

تو رو خدا شانس منو ببین. این همه بال بال زدم که رئیس نفهمه. دست بر قضا فری اومده بود که با رئیس حرف بزنه

دقیقا نیم ساعت طول کشید که برگرده. اصلا روحم تو اتاق نبود و دلم میخاست که برم و ببینم چه حرفایی زده میشه

خلاصه من بی خبر بودم تا اینکه رئیسمون اومد تو اتاق و گفت چک امضا شده داریم؟  و منم عادی برخورد کردم و گفتم بله

از اتاق خارج شد و این بار اومد تو اتاق و یه نوک مدادی دستش بود و بهم داد. هر چی نگا میکردم دیدم که مال من نیس. بهش گفتم مال من نیس گفت اشکال نداره. نوک مدادی شما شکسته اینو به جای اون قبول کنین

نمی دونم چه جوری شد که از این رو به اون رو شد و مهربون شد

حس کنجکاویم اجازه نداد که موقع برگشتن به خونه بخابم و منتظر شدم که حداقل یه خبری بده

ساعت 8شب بود که تل زد و گفت امروز اومدم و با آقای مهندس فلانی حرف زدم و کلی قبولت داشته. خیلی ازت تعریف کرده. منم بر حسب شوخی گفتم شما همش ازش تعریف کردین حالا از بدی هاش هم تعریف کنید. گفته والا اینجا که خانوم فوق العاده مهربون و محترمی هستن ولی خارج از تایم اداری و بیرون از شرکت رو خبر ندارم. و در ادامه گفته این جور تحقیقات زیاد مدرن نیس به نظرم با خودش حرف بزنی بهتره که بیشتر بشناسیش 

خلاصه فری برام کلی تعریف کرد و خیلی خوشحال بود

منو بگو، داشتم از این همه تعریف و تمجید، لوپام گل می انداخت  

و دیگه اینکه فعلا اوضاع خوبه و همه چی ارومه

نظرات 8 + ارسال نظر

بهشون تبریک میگم
که تونستن سوما رو واقعا بشناسن…



من که هنوز نشناختم والا

کاوه جان این شناخت رو که یه ساعتی به دست نیاوردن که
اگه بگم 5ساله و هنوزم نشناخته، که باور نمی کنی

حسام 1392/06/26 ساعت 17:14

انشااله هر چی مقدره همون بشه..

شالا هر چی صلاح هستش همون بشه

مواظب حرف زدنتان باشید
« قاف »
تنها یک حرف است
که از آن کوهی ساخته اند..



چرخ و فلک منظورم شهر بازی رفتنت بود که بالادست یه عروس و دوماد بودی و از ادن بالا مادرشونو به عزاشون نشوندی!!

بابا جان چرخ و فلک نبود که
کشتی صبا بود
این چن مدت بدجور ذهنم مشغول شد
گفتم اینجا چرخ و فلک نداره آخه کاوه منو کجا دیده که هی متلک بارمون میکنه

مواظب حرف زدنتان باشید
« قاف »
تنها یک حرف است
که از آن کوهی ساخته اند..



چرخ و فلک منظورم شهر بازی رفتنت بود که بالادست یه عروس و دوماد بودی و از ادن بالا مادرشونو به عزاشون نشوندی!!

باشه چشم
مواظبم

پنج پندِ بروسلی برای جلوگیری از خشم....
۱. 字楼室....
۲. 建筑师事务...
۳. 所和“美国...
۴. 之音”及“美国 志愿者协会”无任何关联中.....
۵. 国北京 市朝阳区建国路号华贸中心二号写字楼室建筑师事务
به دومیش خیلی توجه کنید..


به دومی خیلی توجه کردم دیدم که پنجه بند بروسلی سوراخ شده

پسر خاله ام مدارکشو داده واسه ترجمه که بره خارج
بعد اومده خونه ما میگم چایى میخورى یا شربت؟؟؟
میگه قهوه ترک اگه دارى بیار ، تلخ لدفن !!!! :|
حالا تا هفته پیش خاکشیرو با آفتابه سر میکشیدا

از الان میخاد ژست خارجکی بگیره
ان شالا موفق باشه

یکی از فانتزیام اینه که یه فامیل داشته باشیم اسمش سروش باشه
بعد بچه دار شه بگم: سروش منتشر کرد!!!

ما هم تو فامیل نداریم
ولی غصه نخور
خدا بزرگه

امروز گوشی پسر داییم رو بدون این که بفهمه برداشتم و اسمم رو به "20009022" تغییر دادم. بعد با گوشی خودم این پیامک رو براش فرستادم:
" مشترک گرامی، به عرض میرساند شما در قرعه کشی همراه اول ، برنده یک دستگاه خودروی mazda 3 شده اید. ضمن عرض تبریک لطفا جهت دریافت جایزه عدد (یه عدد ده رقمی)را به همین شماره بفرستید.
هیچکس تنها نیست. همراه اول "


بنده خدا از ظهر تا حالا بالای بیست بار اون کد(عدد ده رقمی) رو داره برام میفرسته و من هر دفعه بهش جواب میدادم:
" مشترک گرامی کد ارسالی شما صحیح نمیباشد. لطفا مجددا ارسال فرمائید"


... الان اس داده : دهن مارو سرویس کردی همراه اول!!
منم اس دادم: مشترک گرامی حالا که فحش میدهید مزدا که سهل است دسته بیل هم بهتون نمیدیم!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد