دیروز که پنج شنبه 92/7/11 بودش و ما طبق معمول مشغول کار و برنامه ی روزانه بودیم یهویی رانندمون اومد تو اتاق و گفت:
راننده: حلال کنید این چن مدت اگه ناراحتتون کردم یا بی ادبی و ناملایماتی مرتکب شدم به بزرگی خودتون ببخشید
من:
همکار بغل دستی: وااا چی شده؟ خیره ان شالا کجا میخای بری؟
راننده: هیچ جا !!! مگه نشنیدین که قرار شرکت تعدیل نیرو کنه و همه رو بفرسته و شرکت فعلا تعطیل بشه؟
من: نه، باید از کجا میشنیدیم؟ حتما شوخی میکنی
راننده: نه باور کنید که جدیه و قراره از اول ماه جدید عذر همه رو بخوان
من: اخه من جوونم چرا با قلب یه جوون بازی میکنید.
اون همکار اون طرفی تر: منم می دونستم ولی نخواستم که از زبون من بشنوید تازه گفتن که تا شهریور لیست بیمه رو میفرستن واس ماه مهر دیگه از بیمه خبری نیس
من: والا بی انصافیه. چرا هر چی سنگه واس پای لنگه
و اینجوری شد که بغضم گرفت و دوس داشتم که تو افق محو بشم ولی متاسفانه افقی نبود.
الان حالم گرفته هستش
سلام ؛
برای یک حسابدار با تجربه کار همیشه پیدا میشه..
تا خدا بخاد کار هستش ولی حقوق درست و حسابی نمیدن
فک میکنن که حسابدار بگیرن باید کار یه امور دفتری رو هم باید انجام بده
اصلا یه وضعیه که بیا و ببین
راستی سلام به روی ماهت
از من کسی گذشت
که شمال و جنوب جهان را
تکان داد:
جایی که می رسم
اوست
جایی که نمی رسم
اوست…
خوب شاید سمت غرب یا شرق باشه