حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

خبر یهویی

دیروز که پنج شنبه 92/7/11 بودش و ما طبق معمول مشغول کار و برنامه ی روزانه بودیم یهویی رانندمون اومد تو اتاق و گفت:

راننده: حلال کنید این چن مدت اگه ناراحتتون کردم یا بی ادبی و ناملایماتی مرتکب شدم به بزرگی خودتون ببخشید

من: 

همکار بغل دستی: وااا چی شده؟ خیره ان شالا کجا میخای بری؟

راننده: هیچ جا !!! مگه نشنیدین که قرار شرکت تعدیل نیرو کنه و همه رو بفرسته و شرکت فعلا تعطیل بشه؟

من: نه، باید از کجا میشنیدیم؟ حتما شوخی میکنی

راننده: نه باور کنید که جدیه و قراره از اول ماه جدید عذر همه رو بخوان

من: اخه من جوونم چرا با قلب یه جوون بازی میکنید. 

اون همکار اون طرفی تر: منم می دونستم ولی نخواستم که از زبون من بشنوید تازه گفتن که تا شهریور لیست بیمه رو میفرستن واس ماه مهر دیگه از بیمه خبری نیس

من: والا بی انصافیه. چرا هر چی سنگه واس پای لنگه

و اینجوری شد که بغضم گرفت و دوس داشتم که تو افق محو بشم ولی متاسفانه افقی نبود.

الان حالم گرفته هستش

نظرات 2 + ارسال نظر
حسام 1392/07/16 ساعت 18:10

سلام ؛

برای یک حسابدار با تجربه کار همیشه پیدا میشه..

تا خدا بخاد کار هستش ولی حقوق درست و حسابی نمیدن
فک میکنن که حسابدار بگیرن باید کار یه امور دفتری رو هم باید انجام بده
اصلا یه وضعیه که بیا و ببین
راستی سلام به روی ماهت

از من کسی گذشت
که شمال و جنوب جهان را
تکان داد:
جایی که می رسم
اوست
جایی که نمی رسم
اوست…

خوب شاید سمت غرب یا شرق باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد