حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

پنجمین سالگردمون

به فاصله یه چشم بهم زدن، بود و است و شد

من و تو با شوخی ها، خنده ها و دعواها و آشتی ها این پنج سال رو گذروندیم ولی انصافا بخش دعواهامون بیشتر از خنده ها بودش.

احساس اینکه ندارمت و ازت خیلی دورم بیشتر ازارم میده

حالا فکرشو بکن از کار بی کار بشم دیگه چه جوری خودمو سرگرم کنم. نمیشه که همیشه عین خرس خوابید

الان که فکر میکنم میبینم که پنج سال خیلی عمر بودش ینی خیلی چیزا ینی...


نظرات 1 + ارسال نظر
حسام 1392/07/16 ساعت 18:11

مبارک باشه.پنجمین سالگرد را میگم.

هیچی دیگه می گردی دنبال کار و سرگرم میشی..

مرسی مرسی
ولی وقتی نیس چه فایده داره که پنج باشه یا ده
ولی هنوز سرکارم ایشالا که کارا درست پیش بره و از کار بیکار نشیم فعلا
آخه من هنوز جوونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد