حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

کسری موجودی

این رئیسمون نمی دونم فک میکنه حقوق زیاده میده یا فک میکنه که حساب من یه حساب ویژه هستش که مقدار پول تکثیر پیدا میکنه یا یه همچین چیزایی
برگشته میگه خانوم حسابدار لطفا 1میلیون پول واریز کنید به حساب فلانی
منم گفتم موجودیم کمه . تو یه چش بهم زدن 1تومن رو به حسابم واریز کرد که من اینترنتی واس فلانی جابه جا کنم
ولیکن چون حساب اوشون "ک" و حساب من "ت" بود بنابراین 500تومن کارمزد کسر میکرد و من همون 500تومن هم تو حسابم نبود (حساب دسته چک یه جوری که می تونی حساب رو صفر کنی ولی حساب های پس انداز یا هر چیز دیگه حتما و باید 2000تومن تو حساب باشه)
خلاصه نشد اینترنتی جابه جا کنم و ساعت حوالی 3بعداز ظهر که برگشتم رفتم دم بانک "ت" ، بازم اخطار کسری موجودی میزد. تصمیم گرفتم که به خونه تل بزنم و از داداشم بخام که یه مقدار پول به حسابم واریز کنه که مشکل حل بشه ولی خونه هم کسی جواب نمیداد. یه آقایی جلو خودپرداز بود و تصمیم گرفتم که از اوشون بخام برام مقداری پول کارت به کارت کنه و نگاه تو نگاه گره بخوره و این داستانا
موقعی که صداشون کردم و اوشون برگشت چنان ترسیدم و منصرف شدم که میخاستم فرار کنم اخه اون چیزی نبود که میخاستم و واس اینکه موردی پیش نیاد گفتم ببخشید ساعت چنده و به خیر و خوشی تموم شد.
دوباره به خونه تل زدم و بازم خبری نشد تا اینکه یه آقای قد بلندی اومد دم باجه و بعد ازینکه مشغول عملیات بانکداری شد اوشونو هم صدا زدم ولی خدا شانس بده نمی دونی چه ادم مهربون و خاصی بود. بهشون گفتم اقا ببخشید 2تومن پول به حسابم واریز میکنید که من نقدی حساب کنم و اوشون گفت 2میلیون؟  و گفتم نه 2هزار تومن و بدون هیچ سوال و جوابی فورا کارت به کارت کرد و با هزار قسم و قران پول رو برداشت و از هم خداحافظی کردیم. حیف شرم و حیا نمیزاشت که تو چشا خیره بشم و نگاه تو نگاه گره بخوره و عاشق بشیم
آی خدا لطفا به ما یه نگاهی بنداز و توجه کن
نظرات 6 + ارسال نظر
حاجی 1392/07/17 ساعت 22:05

آورین دیگه!!
حالا تو خیابون پسر مردم رو صدا میکنی که یه حسابت پول بریزن دیگه!!! این بود آرمانهای ما؟! این بود آیا!؟

دزدی نکردم که
درخواست کمک بود به منه بنده خدا

حاجی 1392/07/19 ساعت 23:32

ده نه ده!!! اصن این کار درست بود؟
بود؟
یه پی ام میدادی خودم اینجا میریختم به حسابت دیگه...
رفتی پسر مردمُ صدا زدی تو خیابون؟! الله اکبر... خدا بخیر کنه...

نه بخدا
به جون حاجی من بی گناهم
کدوم خیابون
طرف خودش جلو خود ÷رداز واستاده بود
من فقط صداش زدم
کاری نکردم
آخه من شماره شما رو نداشتم که

... 1392/07/21 ساعت 18:57 http://freenotion.blogsky.com

وای وای وای ...

انقد که گره تو کارای من هس تو فرش پاتریس نیست

یه تخته کمه باید 100تخته از پاتریس گرفت

یه زمانی مردا یک تار سیبیلشون واسه یه شهر سند بود
الان اگه کل پشمامم بزنم، نیم کیلو پنیر نمیدن دستم

کاوه مگه سبیل داری؟

حسام 1392/08/22 ساعت 18:13

عجب..!

بله واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد