+ روز جمعه 92/7/19 یه جفت فنج خریدیم. من عاشق این همه عشقولانم که فقط تو فنج دیده میشه و ریخت و پاچ میشه
+ اخلاقم غیر قابل پیش بینی هستش. یه مدت که به خودم و اخلاق خودم و عکس العمل خودم دقت کردم میبینم که بدجوری چیــــــــــــــــــــز شدم و پاچه میگیرم واقعا نمی دونم چیکار کنم. یه دونه آدم پیدا نمیشه که به حرفام گوش بده و آخرش نگه خابم میاد. با این حرفش فک میکنم که براش لالا گفتم
------------------
پ.ن:
اگه فنج ها رو بردم آتلیه و ازشون عکس گرفتم ، براتون از عشقولانه هاشون عکس میزارم
چند روز بعدتر نوشت:
سلام

خب حتما کلی حرف میزنی که طرف خوابش میگیره دیگه...
نه چون نمیخاد که به حرفم گوش بده چون حرفای حقه
او که پیغام فرستاده
دیگر بازنمیگردد،
او که رفتهاست
درخت بیبرگ را
از آمدن پاییز میترساند؟
امروز چهارشنبه هستش و حرف اخرمو گذاشتم کف دستش
اینجا خونمون هستش آی لاو یو همگی
ینی تا آتلیه واسه دوتا فنج؟!
در این حد؟!
کی میره این همه راه رو؟!
من کلی ساله میخوام یه گربه نروژی بخرم... نمیذارن نامردا :|
به هاسکی هم که پول ما نمیرسه!
نه ازون اتلیه های واقعی که نه
ینی خودم ازشون عکس بگیرم در حد بی نهایت
بازمیگردی،
اما آنقدر دیر
- مثلن در یک زندهگیِ دیگر -
که پرندهای شده باشم
دوباره سرگردانِ جفت خویش!
سلام ؛
یعنی گرفتم کلاً خونواده ی پرنده دوستی هستین..
پرنده دوست که نه
باغ وحش دوست
البته بابام از انواع و اقسام پرنده ها ، فقط سهره رو دوس داره
ولی جک و جونور های دیگه هم تو خونمون پیدا میشه