ببین چه الم شنگه ای به پا شد از وقتی که پا به عرصه حسابرسی نهادم؛)
رئیس قدیمی فکر کرد که کلا از شرکت اونا رفتم. واس کسب رخصت، لازم بود که باهاشون هماهنگ کنم ولی نگو، آقا باهام قهر بودن و جوابمو ندادن
منم انگار امروز یکی بهم الهام کرد که به شرکت تل بزنم و جویای حال و احوال بشم
طبق معمول خواهر رئیس، تو شرکت بود و اونم خیلی سرد جوابمو داد. تازه فهمیدم قضیه از کجا بوی گند گرفته
فورا به رئیس تل زدم ولی بازم جواب نداد خلاصه به تک تک اعضای شرکا تل زدم ولی انگار همشون باهام قهر بودن
هیچی دیگه بیخیالشون شدم که یهویی گوشیم دیلنگ دیلنگ صداش اومد
بله آقای رئیس قدیمی بودش که حسابی ازم ناراحت بود. میشد فهمید که دلشم برام تنگیده.
خلاصه با اون زبون چرب و چیلی که داشتم تونستم دلشو به دست بیارم ینی جوری شد که گفت من نمیزارم که ازینجا بری. همه رو تعدیل کردم و حتی اگه شرکت کلا تعطیل شد، من یه پفک فروشی تو سوله پایین میزارم و شما باید همین جا کار کنی.
مگه اینکه خودت با زبون خودت بگی که نمیخای کار کنی
حالا بنده خدا رئیس جدید گفته که واس یه ماه 1تا 1.5پول میده که از نظر رئیس قدیمی پول ناچیزیه
حتی گفت حقت بیشتر ازیناست اگه بخاد این مبلغ پول رو بده من همونو میدم ولی بیا شرکت خودمون و حتی بیکار بشین
جای بقیه همکارا خالی بود ینی چشاشون از (حدقه یا هدقه) میزد بیرون
بعدش گفت الان به رئیس جدید تل میزنم و میتوپم بهش که چرا نیروی منو مفت و مجانی گرفته
بیچاره ی بیچاره به رئیس جدید، بنده خدا روحشم خبر نداره حتی خودم بودم که بهش اصرار کردم که اوقات فراغتم رو پیش اونا باشم
نمی دونم این رئیس قدیمی چی از جونم میخاد که ولم نمیکنه. ازدواجم که کرده، برادر هم که نداره دیگه نمی دونم چی تو سرشه
امیدوارم خیال بدی نداشته باشه
من باشم دیگه به اونجا فکر نمیکنم
آدم اینچیزارو میبینه دلش نمیخواد زن و بچش برن شاغل بشن
مخصوصا تو جای خصوصی
نیت بدی نداره
خیلی ادم خوبیه
هیچ ضرری بهم نزده
خیلی ادم روشنفکر و مهربونیه
از کارمنداش سوء استفاده نمیکنه (حالا از هر لحاظ)
من واقعا با این اکیپ هم راحت بودم. همشون گل هستن
راستی شما خودتون رو معرفی نمیکنید؟
از کجا اومدین و به کجا میرین؟
نمی دونم این رئیس قدیمی چی از جونم میخاد که ولم نمیکنه. ازدواجم که کرده، برادر هم که نداره دیگه نمی دونم چی تو سرشه..

با این بخشش فقط میتونه کار خودت باشه..
این قلم روان و متن متین همیشه شاهکارهای تورو از همه نویسندگان عالم متمایز میکنه..
آی آی دست رو دلم نزار که خون شده
ایژه غمه بوچکله مگه تو برامی، هر کوینک اچم رفقه رامی
آره بحث اینه
آفرین
شعرش رو تا الان نشنیده بودم
اما بسی به دل نشست
هم برای این روزهای تو
و هم حال و روز خودم..
خودم ینی من نه خودم!!
میدونم میدونم
به دلم خودِ خودم که بیشتر نشسته
من چون خودمم به جورایی حسابدارم
با دیدن کلمه حسابرس اومدم و نظر گذاشتم
هرچی باشه آدم نسبت به شغلش یه تعصبی پیدا میکنه
گرچه من بیشتر کارشناس مالی هستم تا حسابدار ...
از بهشت اومدم و انشاالله به بهشت هم میخوام برم
بستگی داره این وسط چه اتفاقاتی برام بیافته ...
پس دورادور همکاریم
خیلی خوشحال شدم از اشناییتون
به جمع دوستان خوش اومدین
ان شالا که اتفاقی نمی افته و مستقیم میرید بهشت
دست ما رو هم بگیرید دیگه
راستی
روز حسابدار بر همه ی اهل حساب و کتاب مبارک
روز شمام مبارک باشه
بله همکاریم ....
خیلی ممنون منم خوشحالم
روز حسابدار رو به گل سرسبد حسابدارها تبریک میگم..
lمرسی کاوه جان

پس روز شما کی هستش که منم بیام تبریک بگم؟