حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

فرق ادمای امروز و دیروزم

خدایا ما اگه ازت چیزی میخاستیم آنقد پیگیر بودی که این آقاهه،  دم به دیقه جلو اتاق ما سبز میشود و هر آن منتظر هستش که ما درخواستی داشته باشیم که ایشان بلافاصله عین موشک حاجت ما را برآورد نماید.
از طرف دگر، یک آدم خوب دیگری هستش که تو این ایام بیکاری برایمان اوقات فراغت فراهم نموده که بیکار نباشیم
من موندم خدا این همه ادم خوب و مهربون رو چرا زودتر رو نکرده بود که بیاد سر راه ما قرار بگیره و افرادی رو از نگرانی در بیاره
-----------------------
بی نیشان نوشت:
خیلی عالی شد که یکی رفت و یکی جاشو گرفت. اصلا انگار نه انگار که خان ی آمده و رفته
نظرات 3 + ارسال نظر
پسرک 1392/10/18 ساعت 20:53

احیانا آبدارچیتون نیست؟!

خلاصه تبریک میگم
فقط امیدوارم از اثرات چشمای شهلاییتون نباشه
و فقط شخصیت و خوبیتون باشه

نه نه از اعضای هیات مدیره هستن
درسته سن و سالش ازم بزرگتره ولی خوب حتما ایشون صلاح رو میدونن
پسرک جان واقعا چی فکر کردی؟ آخه آبدارچی؟؟؟؟
اگه میگفتی مدیر عامل یه چیزی

کاوه 1392/10/18 ساعت 21:38

این داستان رو کلا نفهمیدم چی شد؟!!

بیا از پسرک بپرس واست تعریف میکنه
وای خدا میگه آبدارچی
همین مونده آبدارچی هم بیاد تو رزومه ی خاستگارام

شما باید نخ بدی بهشون و گرنه به خواستگار تبدیل نمیشن

ما تجربه نداریم
همه را به چشم دوست نیگا نیگا میکنم
میترسم
ینی از طرف مطمئن نیستم
میترسم اگه ناربط نخ بدم طرف واس خودش فکرا بکنه و بگه این دختره هر کی رو میبینه فورا هول میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد