حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

یکی شبیه خودم

یکی از همکارا زحمت کشیدن و یه تصویر خیالی ازم کشیدن

حالا خوبه که خودم جلو چشاش بودم ولی چیزی که دلش میخاسته کشیده دیگه

خلاصه 20% شبیه خودمه

نظرات 4 + ارسال نظر
امین 1392/11/02 ساعت 02:33 http://over.blogsky.com

سلام
میخوام واسه روز مبادا خب ع موقع معدل گیری
خوابم نمیبره توی فکرها و تخیلاتی که مربوط به دانشگاه و همکلاسی ها بود
یهو جواب یه سوال از امتحان اومد توی ذهنم وفهمیدم که یکی رو اشتباه نوشتم
من غلط املایی زیاد دارم , آخه سرم پایینه و هی سریع تایپ میکنم
ببخشید دیگه
7 تا به آخر , منظورتو نفهمیدم ها رمز نویسی شده حرف میزنی
اگه اینطوره پس خیلی بیوتی هستی تو خودت رو میگما

نه بابا رمز نویسی چیه؟
میگم وبلاگت رو بیار و ببین که دقیقا غلط املایی میشه خط 7خط مونده به آخر
به جای اینکه بنویسی روستم نوشتی دسوتم

پسرک 1392/11/02 ساعت 19:47

سلام
طراحیه قشنگیه
فقط چشمارو یکم درشت کشیده
و کمی هم نامتقارن
ولی در کل زیبا کشیده

ساعت: 22:33
خو چشام درشته دیگه بگو ماشالا
ولی واس اینکه یکی از چشا رو ، رو هوا کشیده من بی تقصیرم
احتمالا زمینش کج بوده

امین 1392/11/02 ساعت 22:52

سلام
آره خب
نه اون قضیه ای دیگه اس
خانوادگیه اون قضیه
آهان الان میرم درستش میکنم , مرسی که گفتی

قضیه خانوادگی ینی اینکه میخان به زور زنت بدن
بیا در گوشم بگو ببینم چیکار کردی

کاوه 1392/11/05 ساعت 00:23

اصلا هم شبیه تو نیست!!!
کجاش مثل توئه آخه؟؟!!

چرا دیگه معصومیت و نگاهش شبیه منه
قلبش و اون غم تو چشاش شبیه منه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد