حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرف زدن به سن و سال نیس

 بعضی از حرفایی که میشنوم خیلی ساده به نظر میان ولی بعضی وقتا ، سر فرصت بهشون نگا میکنم میبینم چقد قشنگ و جالب هستن

یه حرف یه بچه هم شاید برات جذاب باشه و خیلی خنده دار

یه حرف یه آقا پسر، با وجودی که کم سن و سال هستن چقد میتونه جذاب باشه که بخوای یه جایی ازش حرف بزنی

این مدت از همگی شما دوستان خاموش و روشنم تشکر میکنم، هم بابت دلداریتون و هم باید کمکهای فکریتون

و اما حرف جالبی که میخاستم بهش اشاره کنم، متن زیر هستش

"به عنوان یه پسر که تا حالا توی عمرش سعی کرده مثل پسرای دیگه نباشه و مثل اونا رفتار نکنه"

واقعا چه خوبه سعی کنیم با بقیه فرق داشته باشیم

نظرات 2 + ارسال نظر
کاوه 1392/12/03 ساعت 20:27

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت...
سلام خانم حسابدار


دلم ته نگه و پریشانم ده میکه
خه یالم هه ر ده می لانه ی خه میکه
ئه وه نده دل پرم پیم خوشه بگریم
که فرمیسک و هه ناسه یش مه رهه میکه

سلاو بو گچی بریندار
کاری زور باشت کردوه چون ئه و که سه ی که نباید بمینیته وه بی گومان ئه روا...
پر به دل هیوای سه ر به رزی بوت ده که م

زور سپاست دکم کاوه گیان بو شعریکی جوانت

حسام 1392/12/03 ساعت 21:41

تفاوت را می پسندیم..

متفاوت بودنشه که برام خاصه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد