حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

گرگها میدرندت

وبی جونم دنیا بسی کثیف است و پر از گرگهایی ست که کافیه بفهمند تنها هستی. دنبال فرصتی هستند که بدرندت. دریدن کارشان است

گرگی امده بود که سوگلیت را پرپر کند.

من تو شرکت خودمون بودم که زنگ در به صدا درآمد. معلوم بود که غریبه هست چون کارکنان همه کلید و ریموت دارن

رفتم جلو در و بعد از کلی چشم چرونی و استغفرلا.... به زور وارد نگهبونی شد

قلبم از دهنم داشت میزد بیرون. تپش قلب گرفتم ولی خودمو ریلکس نشون دادم. کمی به اطرف نگا کرد و گفت تنهایی و کسی نیس؟

منم گفتم چرا خانوما طبقه بالا هستند و نگهبون هم (خاک تو سرش) تو باغچه هستش. میخاین صداش کنم؟

حالا نه که محکم و جدی جوابشو دادم بیخیال قضیه شد.

اگه اون از من سرتق تر بود چی؟

اگه بلاملا سرم می اومد چی؟؟؟ دستم از دنیا کوتاه بود

خلاصه به خیر گذشت

----------------------

غلط نامه نوشت:

من اشتباه کردم نمی خام تنها باشم. تو رو خدا منو با خودت ببر. من از تنهایی میترسم

نظرات 5 + ارسال نظر
امین 1392/12/04 ساعت 13:43

سلام
وبت روی توی به روز شده ها دیدم
جمله وبی جونم رو دیدم گفتم تویی
تویی که تنها به وبت میگی وبی جونم
خخخخخ
آخی بازم این آدما
همه اینطورین یعنی اکثرا غریب به اتفاق
اینقده بدم میاد ازشون
هعی
ما که باختیمش به روزگار
باختیمش به این حیونهای انسان نما
خاک به سرم
این فکرا چیه میکنی تو یعنی میخواست چکارت بکنه توام دخمل اینقده نترس خو
چته هااااا

میخاستی چیکار کنه دیگه
من یه دخمل خوشکل و خوش قد و بالا
به نظرت چرا پرسید که کسی هست یا نیست
چطور نترسم در حالی که جدیداً یه ویدیو دیدم که یه سری آدم ریختن سر یه دونه انسان و با چاقو و قمه تیکه تیکه اش کردن و خون فوران میشد و اخرش مرد

امین 1392/12/04 ساعت 13:47

خوبه که میدونی
آخه هیچی نمیدونه اگرم بدونه از لج واسه اینکه لجمو در بیاره میگه نمیدونم
واسه ایننکه توام منی یا من قرار در آینده تو بشم
اوهووووم
کار
کارمهم
چه کار مهمی دارم که نمیرم
بخدا هیچ کار
قضیه خیلی ساده و مسخره اس ولی خب چیزی مهمی نیست
که نگرانش باشی و این حرفا
امروز سعی خودمو میکنم که برم باشه
روم نمیشه و گرنه میگفتم
ناراحت نشی ها که نگفتم
ببخشید نمیتونم روم نمیشه

ینی پسرونه اس؟؟؟؟؟!!
ان شالا که خیر باشه
اگه واقع امادگی رفتن به دانشگاه رو نداری نرو
حالا ایشالا هفته دیگه

امین 1392/12/04 ساعت 21:44

نه بابا پسرونه کجا بود
اصلا پسرونه دخترونه نداریم بخدا آجی
چیزه
راستی خوشگل و قد بلند اینا
اع اع راست میگی
پس حواست به خودت باشه خو
پس چرا از همون اول آمار ندادی دیگه عه

چیکار به کار من داری
نه دروغ گفتم قد و قوارم با تخفیف حساب کنی همش نیم مترم و دماغم این هوا هستش
یه زگیل درشته هم رو بینی ام هستش
دروغ گفتم دروغ گفتم
آمار منو میخای چیکار
برو بچه برو
اگه همون سالا ازدواج میکردم بچه ام الان سربازی میرفت
الهی قربونش برم (پسرمو میگماااااااااااااااا) ای جونم
کی بشه بفرستمش خدمت

شب سردیست ، دلم دیده تر می خواهد
دل ِ آشفته من از تو خبر می خواهد

قهوه و شعر و خیال ِ تو و این باد خنک
باز لبخند بزن ، قهوه شکر می خواهد


اینروزها بیشتر پست میذاری و دیرتر میخابی انگار!

کلافم فقط
دوس دارم زمان بگذره
ولی واسم ثانیه به ثانیه رد میشه
با وجودیکه خیلی کار دارم ولی تعجب میکنم که به همشون هم میرسم

حسام 1392/12/05 ساعت 22:27

عجب..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد