امروز ینی دیروز (3دقیقه دیر رسیدم که بشه امروز)...
خلاصه اینکه شهرک صنعتی کارم تموم شد و واستادم که تاکسی بیاد
یه دونه تاکسی اومد ینی اومدنش هم خریت کاملی بود ، وسط اتوبان واستاده بود و بوق و چراغ میزد و منم چونکه تاکسی بود خودمو رسوندم و گفتم آزادی ؟!!! گفت آره . با تعجب دوباره گفتم: آزادی؟؟!! و زد رو ترمز و سرشو تکون داد.
وقتیم سوار ماشین شدم بازم پرسیدم که آزادی و گفت آره
هیچی دیگه دو قدم بیشتر نرفته بود که گفت اِاااااا دیدی چطور شد من فک کردم که نبوت میری. حالا عیب نداره نبوت پیادت میکنم. اونجا بهتر ماشین گیرت میاد.تو دلم گفتم ااااااااااا و زهرمار وهزار تا حرف بد و بیراه
سریع گفتم آقا پیاده کن من عجله دارم وقتی نبوت میری چرا آزادی سوار میکنی
راننده خواست محک بزنه ببینه که با این حرفش نظرم عوض میشه و دوباره میگم عجله دارم گفت: حالا ازت پول نمی گیرم بیا نبوت پیاده شو
سرش داد کشیدم و گفتم خجالت بکش مرتیکه پیاده م کن میخوام پیاده شم و با هزار زور و اصرار دم ترمینال پیاده شدم
حالا منم ساک به دست و کوله پشتی به پشت با کفش های کتونی راه میرفتم که یه تاکسی دیگه مشاهده شد و بازم گفتم آزادی؟؟!! گفت آره و 3بار این سوال و جواب رد و بدل شد
چون ساک و کوله سنگین بود ، رفتم جلو نشستم و مردک هی نگا نگام میکرد. منم اعصابم خرد بود و شد و گشت و گردید ولی گفتم عیب نداره مرتیکه سن و سالی داره بزار اونقد نگا کنه که چشاش کور شه و اینا
بعدش در کمال پررویی برگشته و میگه ببخشید زیاد نگاه کردم، شما دانشجوی شهرستانی هستین و منم نخواستم سر حرف رو باهاش باز کنم فقط با لحن تند و سگی بهش گفتم بله
مردک دیگه جم و جور شد و فهمید که نه بابا ازین خبرا نیس و مملکت صاحاب داره
بالاخره من آزادی پیادی شدم
-----------------------
پ.ن:
البته همه راننده ها بد نیستن، دیروز ینی پریروز هم با راننده داستانی بود. سر 200تومن همون مونده بود که سکته کنه. ینی تا این حد
پول خرد نداشت و من 500تومن بهش دادم. بنده خدا تموم ماشین و جیب و زیر صندلی و جلو سایبون رو گشت ولی پیدا نشد
وقتیم پیاده شدم گفت آبجی تو رو خدا حلال کن، بگو حلالم کردی.
تو چشاش نگا کردم و گفتم آقا عیب نداره وقتی خودم راضیم که پول رو دادم بنابراین لازم نیس که خودتونو اذیت کنی برو حلالی.
واقعا آفرین حرکت بزرگی بود
سلام وب خوبی داری امیدوارم حال خودتم خوب باشه.بعد از مدت ها کناره گیری ، سایتمو دوباره راه انداختم خوشحال میشم بهم سر بزنی.منتظرتم
Mamad M2
مرسی ولی آیا من شما رو میشناسم؟؟؟//
سلام
یعنی اینقدر از این راننده ها و آدمهای ...به پستم خورده که نگو
واسه همینه که تا دانشگاه نیم ساعت پیاده میرم و پیاده برمیگردم
اعصاب و روان ندارم خو ؛
همینطوری پیاده برم اعصابم اروم نیس ها ولی خب خوردم نمیشه
روحم خسته شده انقدر با این عوضی ها سر و کله زدم
بی وفایــی پیش چشم این اهالی خوب نیست
التماست می کنم این بی خیالی خوب نیست
خنده های رفتنت در کوچـــه ها ویــران گرند
گریه های ماندنم در این حوالی خوب نیست
مادرم می گفت:شاید یک غروبی آمدی
انتظار سرنوشت احتمالی خوب نیست
احتمالا یه هفته دیگه بیایم اون حوالی ها
نه خود شهر شما
شهرستانی نزدیک شهر شما
مامان شما راست گفتن هااااااااا
سال جدیدی اینطور فکر کن مثل من
تمام جبنه ها بد ماجراها و منفی نگری ها و چیزایی که اعصابت رو خورد میکنه بهشون فکر نکن ولی حواست باشه با اونطور ادما دیگه حرف نزنی یا سلام علیک نکنی و اگه نشد و هر طوری حرف زدی باهاشون زیاد نپری و کم حرف بزنی و باهاشون صمیمی نشی که پر رو بشن
مثل من و دانشگاه
دیگه کمتر فکر میکنم و اینا دیگه میگم سال جدید بزار مثل سالهای قبل نشم و هعی اعصب خودمو خورد نکنم و زجز ندم خودمو اونا که ادم نمیشن ولی خب من همینطوریم خوشم نمیاد از رفتارشون
باید خودمو بگیرم به زور نهایتا سلام و علیکی باهاشون بکنم تا حالشون جا بیاد
من نمی تونم این طور آدمی باشم
ینی اخلاق خودمو تغییر بدم
ینی من اینجور ادمیم من
توجهی بـــه تکاپــــــوی این پلنگ نکن
به تیررس که رسیدم بزن، درنگ نکن
تمام حیثیت کوه از شکوه من است
نه افتخار به فتح دو تکه سنگ نکن
مرا به چنگ بیاور چه زنده، چه مرده
به قدر ثانیه ای فکر نام و ننگ نکن
وای چقد خوب
من اگه شکارچی خوبی بودم که الان سر کار نبودماااااا
کدوم شهرستان میاین؟؟!!
به به
خیلی هم خوب
اتفاقا این دور و اطراف بهارش زودتر از سنه هستش و الان واقعا محشره…
انشالله که بهتون خوش بگذره و سفر خوبی داشته باشین
بیا در گوشی بگم
با صدای بلنند که نمیشه
سلام ؛
آره درسته.هرصنفی خوب و بد داره.امّا خوبا انگشت شمارن...
اصلا پیدا نمیشن لامصب