حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

بالاخره روز موعود فرا رسید

امشب عقد خواهرم هستش

هیچی دیگه ساعت 10شب خواهرم از آتیله برگشتن و داماد رفت که خانواده و عاقد رو بیاره

ساعت 10.5 هم عاقد اینا اومدن و مراسم به خیر و خوشی شروع شد و بعد 2ساعت بدون هیچ بزن و بکوب و رقصی تموم شد

حالا قراره که شهریور هم مراسم عروسی باشه و پاتختی و مراسم سفره عقد و همه چی همون شب برگزار بشه

عاقب بشن و صد البته خوشبخت بشن و به پای هم پیر بشن

از همین الانم خیلی دلم براش تنگ شده، خواهرمو میگماااااااااااااااااااااا



نظرات 3 + ارسال نظر
کاوه 1393/02/26 ساعت 21:07

مبارکشون باشه انشالله

قربون شما
مرسی
ان شالا واس شمام همین طور

حمید 1393/02/27 ساعت 11:12 http://hamidshams.blogsky.com

مبارک
مبارک
بادا بادا باد
مبارک بادا
ایشالله مبارک بادا
شرینی

چشم ان شالا عرویش واس شام دعوتتون میکنم
واس شمام همین طور

امین 1393/02/27 ساعت 14:40

سلام عقد اجی خانم مبارک باشه

مرسی امین جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد