ساعت 2بعداز ظهر بود که برگشتم خونه و یادم نیس که نهار خوردم یا نه . دیگه خوابیدم و خوابم سنگین شد.
صدای اس ام اس گوشیمو شنیدم ولی حوصله نگاه کردنش رو نداشتم بعد از نیم ساعت گذر زمان، چشاموباز کردم یه جورایی عذاب وجدان داشتم که برم و اس ام اس رو بخونم ولی حوصله بلند شدن رو نداشتم
45دیقه که گذشت عذاب وجدان بالاسرم واستاد و هی صدا میزد نخودی بیدار شو چه مرگته!!!
منم به عذاب وجدان ظهر بخیر گفتم و رفتم سراغ گوشیم. بله دختر رئیسمون بود با این مضمون که: "سلام عزیزم ما داریم میرم ، دوستتون دارم، خاطراتت یادم می مونه، بوس"
اولش متوجه نشدم که منظورش چیه بعد اس دادم " سلام کجا به سلامتی؟"
گفت : خونمون دیگه شمال
بغض لامصب چنان گلومو گرفت که یکم مونده بود که خفه شم. شماره باباشو گرفتم (میشه رئیسمون دیگه) همین که گفت الو زدم زیر گریه و با هق هق و هزار بدبختی و فین فین و مینگ مینگ کردن تونستم 4کلمه حرف بزنم. ساعت حوالی 3بود و اونا هم ساعت 4.5حرکت داشتن.
سریع خودمو جم و جور کردم . تو راه همش اشکم تپ می اومد پایین هی پاکش میکردم هی تپ می اومد هی پاکش میکردم.
بعد یه ربع که رسیدم خونشون سحر که اومد بغلم کرد چنان زدم زیر گریه که فکر میکردم اگه ادامه بدم که می میرم ولی نجات پیدا کردم
. نمی دونم چرا دلم واس کسی تنگ میشد و گریه میکردم که زیاد بهش وابسته نبود. انگار دلم دنبال بهونه بود که منم بهانه رو دادم دستش . بعد آقای رئیس رو دیدم و بدون هماهنگی و فکر کردن پریدم بغلش و ایشون هم پیشونیمو بوسید. دلم اروم شد. خیــــــــــــــــــلی آروم.حالم یه جورای ناجوری توپ شده بود. سبک شده بودم.
وقتی رسیدم خونه با صدای مهربونانه و بلند گفتم:
+ سلام مامان گلم.
و مامانم گفت: باز چی می خوای؟؟
من: بیا مامان جان من می خوام دختر خوبی باشم هزار تا مرحله رو باس برم و غول مرحله آخر رو شکست بدم که شما باور کنید آخه شما چه اینسانهایی هستین؟؟؟!!
--------------------
پ.ن:
منابع جمشون جم شده ببین رنگاش چقد خوش رنگه (
منابع ارشد خودم

)
گریه خیلی خوبه
من اشکام هروقت بخان بیان جلو راهشونو نمیگیرم بلکه ابو جارو هم میکنم
ببخش که این دو روز بهت کمتر سر زدم
کمی بهتر بشم جای خوبی از وبت رو باید یه اتاق با کلید واسه خودم اماده کنی ...کنگرم بپزی که دیگه ما از وبت نخواهیم رفت.
آب و جارو رو خوب اومدی
ولی من کنگر دوس ندارم
مطمئنی سردرد گرفتی یا تنبلی غیر وجه واس اینکه درس نخونی؟!
راستشو به خودم بگو