یه شرکت جدیدی رفتیم و کارامونو اونجا شروع کردیم. هیچ خانومی اونجا نیستش به جز حسابدارشون که بعد سه روز هم همچنان مشتاق دیدارشون هستیم.
می بایست می اومد و تراز حسابها رو تحویل میداد و کار رو استارت میزدیم ولی خبری نبود.
من و آقای تازه واردی که به اصطلاح عضو جدید گروهمون بود تو اتاق بودیم و چن تا آقای دیگم کنار میز ما نشسته بودن.
خمیازه ها همین جوری پشت سر هم می اومد و می اومد. یکی اون خمیازه میکشید و یکی من جوابشو میدادم. هوا گرم بود و وقتی بهشون گفتم گرممه کلی خندیدن. خوووووو بخدا گرم بود دیگه، ینی آدمی از دور میفهمید که من گرممه چونکه مانتوم خیس عرقه
با هزار بدبختی خودمو تا ساعت 10 رسوندم و یه اس به حسابدارشون زدم و قرار شد که ساعت 12:30 بیاد
منم نمی تونستم تا 2.5 ساعت دیگه طاقت بیارم.
خلاصه ازشون خداحافظی کردم و خودمو به نزدیکترین پارک اون منطقه رسوندم. آفتاب گرم و سوزان نزدیک به متمایل تابیدن شده بود و هر از گاهی نسیم خنکی هم شروع به وزیدن میکرد.
چن تا باغبون رو از دور دیدم که تو پارک مشغول هرس کردن درخت و چمن ها بودن.
همین جوری نظاره گر کارشون بودم که ساعت 10:15دیقه شد یکیشون با ماشین چمن زنی، چمن ها رو اصلاح میکرد. یکیشون چمن ها رو با جارو، جارو میزد. یکیشون چمن رو تو زباله جمع میکرد. یکیشون آبیارشون میکرد و همه ی این کارا رو تا ساعت 11:20 دیقه انجام دادن.
یکیشون حرف بدی زد و باعث شد که سریع اونجا رو ترک کنم.
مسیر خونمون هم جوری نبود که برم و ساعت 12:30 برگردم
و اما از لابه لای اون همه صدای ماشین چمن زنی و آبیاری و جاروی دسته بلند، شنیدم که گفتش ببین انگار از خونه انداختنش بیرون یه ساعتی میشه که اینجا نشسته و تکون نمی خوره و یکی دیگه گفت شایدم اصلا دیشب نرفته خونه
و قیافه من

ساعت لعنتی هم تکون نمی خورد و تا 12:30 هم یه ساعت باقی مونده آخه من تا یه ساعت دیگه چیکار کنم. جایی نداشتم که برم. مگه پارک جای بدیه که یه دختر نمی تونه بشینه
حالا من دوز پسر ندارم ینی نمی تونم تو پارک بشینم. حالا خدا رو شکر آرایش هم نکرده بودم.
استــــــــــــــــــغفرلا
هیچی دیگه بعد از نیم ساعت پیاده رفتن و رفتن و رفتن ... خیلی خسته شدم و برگشتم. وقتی ساعت رو نگا کردم دیدم ساعت 12 شده و مجبور شدم 30دیقه دیگم بشینم و یواشکی خمیازه بکشم
دوس داشتم از حرص با لنگه کفشم بزنم به ساعت و خرد و خمیرش کنم
متمایل تابیدن؟! منظورت مایل تابیدنه؟!
با دمپایی ابری خیس میزدی تو دهن اونی که چار ساعت بیهوده معطل کرد شما رو
نیومد لامصب که بزنمش

نه اصلا خواستم بگم مستقیم می تابید نمی دونم اون متمایل چیه اون وسط. آخه ساعت به 12ظهر نزدیک بشه مستقیم میشه دیگه
سلام.ببخشید که پاسخ نظراتونو به بعد موکول کردم.
اما در چنین مواردی اگر ان پارک جایی هست که باز برای استراحت باید بهش پناه بیارید ازخود اون اشغال جای دفتر مدیریت پارک رو بپرسید و بعد با ججدیت میخ خودتونو طوری بکوبید که هر وقت شما رو دیدن اون میخ توی ماشین علف زنیشون گیر کنه و بفهمن با دختر میدون خالی کنی طرف نیستن.مدیریت پارک موظفه پیگیری کنه حتی اگه هفته بعد برید و شکایتی بکنید.اونا میدونن چه ساعتی کدوم خدمه کجاست و چه میکنه...میتونید به مدیر پارک بگید که وب دارید و فردی به صورت جدی ازتون خواسته پیگیری کنید و نام مدیر پارک و اون خدمه رو هم - یعنی -گفته که بگیرید و بهشون بدین....اسم اینترنت که بیاد
اگه طرف ادم بی خیالی هم که باشه برای ابروی نداشته اش یه کاری میکنه.چون قبل از استخدام بایست ازینا تعهد گرفته باشن.
راستی برا همینه که خوشحالی ایران متولد شدی!؟!
دختر خوب ادمیزاد باید حقوق ادمیزاد رو رعایت کنه...اینجا از جنگل هم بد تره ...میتونم بگم بهش یه جنگل قحطی زده !!
راستی از این علی رضا خان غلط گیری اموختی؟
انگار ایشان غلطای شمارو میگیرن...شما غلطای منو...
اینا غلط گرفتن نیس
کمک به درست نوشتن هستش
من خیلی دوس دارم که کلمات اشتباه منو یاداور میشه
در مورد جنگلمون حرفی ندارم باید حواسم به گرگا باشه که خورده نشم
اونا پیر و دهاتی بودن و من بیشتر از همه ازینا میترسم
سر صبحی دوس نداشتم با اینجور ادما دهن به دهن بشم