داستان برمیگرده به روز اول.
روز اول!!!
روز اول ازدواج .... نه
روز اول آشنایی ... نه
روز اول دانشگاه ... نه
برو اون دور دورها
اها روز اول دبستان .. نه
برو دورتر
روز اول تولد یا همون لقاح و دوس شدن "ا س پ ر م " و "ت خ م ک "
و اینکه ناخواسته متولد بشیم بدون اینکه خودمون تو کاری نقشی داشته باشیم. از خانواده گرفتم تا دین و مذهب و نژاد و رنگ چشم گرفته تا بقیه داستان
کاش میشد یه Menu میزاشتن جلو دستت و میگفتن ای اینسان بشین ببین کدوما رو دوس داری و انتخاب کن و در آخر دکمه Save رو بزن که نکنه یهویی بپره.
یا شایدم گفتن ولی ما Save رو نزدیم و خدا یه چیزی گذاشته تو کاسه مون که دست خالی نباشیم
اینکه طرف تو یه خانواده ی پر جمعیتی باشه- بزرگ بشه- بیکار بشه- تو سن کم ازدواج کنه- شوهرش نفهم باشه- دست بزن داشته باشه- الواتی باشه- و مرحله اخر از رو ناچاری طلاق هم بگیره
هااااااااااا همه اینا یه طرف و انتخاب خودش تو مرحله آخر واس طلاق از یه طرف دیگه
چقد سخته الونک کوچک عاشقانه ای که هنوز به یه سال نشده از هم پاشیده بشه
----------------------
به مخاطبی نوشت:
بالام جان شما هی میای میگی بیا وبم بیا وبم.
خو اومدم ولی وبت تعطیله که، نکند پیچوندی یه جا دیگه و ما بی خبریم؛)
هر دوست شدنی یه خوبی هایی داره ویه بدی هایی
خوبی هاش این بوده که زن و مرد و خوشحال کرده ودیگه زن و مرد نبودن مادر و پدر شده بودن و داستان های حول محر اونا و یه بدی هایی هم داره تربیت نادرست بی عقلی شخص بوجود امده نوع منش رفتار
کاش به قول شما میشد سیو کرد اما حالا که نشده یکی بک اپ منو پیدا کنه من یه جاهاایی از زندگیم و گند زدم
بک اپ منو ندیدی؟؟؟
نه به خدا من بی خبرم
اصلا ببینم مطمئنی بک آپ زدی؟!
الان که دارم فک میکنم میبینم
فک کنم یادم رفته بک اپ بزنم
هه ندارم من با این کار گند زدم به زندگیم الان اگه بد سکتور بگیرم به چیز میرم
خدافظ اگه رفتم
حالا عیب نداره خودتو ناراحت نکن
سعی کن بقیه زندگیتو به خوشی و ارامی ادامه بدی