منم سلام و عرض ادب دارم خدمت همراه های همیشگی من و ازینکه همیشه مطالب وب رو دنبال میکنین مچکرم
ازونجایی که حافظه ی پر مشغله ای دارم و از طرفیم خودتون رو معرفی نکردین، چیز زیادی یادم نمیاد و از اون طرف دیگه اسم و ادرس و ایمیلی نزاشتین که پاسخگوی شما باشم، مجبور شدم که یه پست رو اختصاص بدم به جوابیه شما
من 7 سال پیش ناخواسته وارد جریاناتی شدم و مسیر زندگیم کلا عوض شد و زندگیم رو بر مبنای اما و اگر و باید و شاید و وعده و وعیدهای یه نفری که واقعا دوسش داشتم پایه ریزی کردم
تقریبا دو سال پیش به طور کامل گذاشتمش کنار. و اونم رفت از ایران ولی نزدیک شهر خودمون
و وقتی که بازم برگشت بهم تل زد. من ازون فاصله میگرفتم و او نزدیک میشد
تا اینکه گوشیمو عوض کردم، البته زیاد توفیری نداشت چون 2تا خطمو داشت. یه مدت ازش بی خبر بودم تا امسال بازم بهم پیام داد که داره میره و من دیگه محلش نذاشتم
تا اینکه چن هفته پیش بود که تلگرامم رو نصب کردم و دیدم یه نفر بهم پیام داد شمارشو نشناختم. و شمارشم عجیب غریب بود
تا اینکه خودشو معرفی کرد و گفت رفته مونیخ و بقیه داستانا
با وجودیکه میدونه دیگه برگشتی نداره ولی بازم بهم دروغ میگه و بازم وعده وعید که دوباره برمیگردم و با خودم میبرمت
فک میکنه ندید بدید هستم و خارج نرفته
درسته خارج نرفتم ولی میلی به رفتن ندارم
من خاستم به وعده وعیدهاش بها بدم و سر کارش بزارم
ولی دیدم که فایده نداره و با این آتیشی که درست کردم، دودش فقط تو چشم خودم میره.
و این بود کل داستان و خیالتون راحت باشه که من پروندهای قبلی رو هیچ وقت باز نمی کنم و از نظر من مختومه هستش.
--------------------
پ.ن:
جالبه یه voice شنیدم که مکالمه یه پدر و پسر بود.
پسره به باباش میگه از کجا بفهمیم یه دختر حاملست
پدرش میگه باز چه دسته گلی به آب دادی؟
پسره میگه: هیچی فقط دوس دخترم بهم تل زده که حاملست
پدرش گفت: گوه خوره ببین به کی داده که میخاد بندازه گردن تو. نری زیر بار
پسره گفت نه بابا من حواسم هست
پدرش گفت بی بی چک بگیر از داروخونه و مشخص میشه
پسره گفت اگه به احتمال 80% مال من باشه چی؟
پدرش گفت گوه خورده معلوم نیس به کی داده حالا میخاد سرتو کلاه بزاره برفرض محالم اگرم مال تو بود بچه رو بزرگ میکنیم والسلام
پسره گفت پس دختره چی؟
پدرش گفت دختره رو باید بیاری یکی بزنی ک..ن ش تا دیگه ازین غلطها نکنه مادر ج ..ده
و اینجوری شد که دخترها با یه دوست دارم خشک و خالی خام میشن و با گفتن گمشو مادر ج . .. ده تموم میشن
خلاصه این معنای کامل دوس داشتنه
- اولن واقعا از اینکه احساست توی این سالها به قولی جریحه دار شده متأسفم...با توضیحاتی که دادی قابل درکه...
- دومن در مورد قسمت پ.ن مطلبت و نتیجه گیری ت هم...چی میشه گفت واقعا! اینم به بدی اونه! پووف...
بعضی جاها خیلی همدردی هم نمیشه بکنی...
اخه یه جورایی بدتر میشه و طرف فک میکنه اینم یه ترفند و جفنگ دیگس (شما رو نمیگم ها!کلی میگم)... خلاصه بقیه شو سکوت میکنم!
- سوما (سومن) راستی اسم وبلاگ قدیمتو آوردی تو پست قبل... یه بابایی بود بنام حاج علی، آدرس وبلاگشو نداری؟! پستاش خوب بودن...
من نقال خوبی نیستم ولی داستان پی نوشت خیلی آتیشم زد.
نمی گم همه بدن یا همه خوبن. خوب و بد همیشه پیدا میشه و هست
در مورد وب حاج رضا هم باید بگم، باید از خودش اجازه بگیرم، اسم و مشخصاتی بدین اگه دوست داشت چشم براتون میفرستم