-
شیطنت های روز عروسی
1393/06/09 15:56
روز جمعه عروسی به خوبی و خوشی برگزار شد خدا میدونه چقد خوش گذشت ولی ترسم اینه که بنویسم چه شیطنت هایی کردم بعدا فکرا به سرتون بزنه که حسابدارتون هوایی شده ولی بخدا من خاکی و زمینیم ولی الان دو روزه که فلج شدم و کلی پام درد میکنه و تاول زده، نه که با کفش پاشنه بلند کلی رقصیدم اینجوری شده آی خدا میشه یه جوری اون یه نفری...
-
این جمعه دیگه میره
1393/06/05 14:34
الان دقیقا معنی واقعی مرد سالاری و آقا بالاسر رو فهمیدم ینی فهمیدم که چرا همه میگن شوور نکن و فلان و بهمان روز جمعه ما عروسی داریم و بین چن نفر از خواهرام، تنها کسی که لباسش با بقیه فرق میکنه، منم داداش ما عین اسپند رو منقل هر چی جز زد که این لباس رو نپوش ولی گوش من بدهکار نمیشد و نشد قدرت شوور در مقابل برادر خیلی...
-
حرکات مردونه - پست لجنی
1393/05/27 19:25
توجه: اون دسته از افراد که ناراحت قلبی و روحی اینا دارن پیشنهاد میدم که نخونن. خودم که نوشتمش احساس اوق یا عق بهم دست داد:)) مخاط بینی مون خیلی رو اعصابم بود. تو جمع مردانه ای بودم و نمی تونستم زرت زرت و فرت فرت برم wc و جوری لجنی بود که تو دستمال کاغذی واسم جم و جور نمیشد. واس یه لحظه گفتم مگه چیه منم عین این آقایون...
-
یه حس تازه از نوع...
1393/05/26 21:32
طرف میگفت کرک و پرم رخته ، میگفتم خدایا چی میگه این اینسان!!!! امروز خودم کرک و پرم ریخت و هفت جد و ابادم اومد جلو چشم تازه فهمیدم که اون اینسان، چه اینسان بزرگواری بوده که سناریو از خودش نساخته و کمتر از واقعیت رو بیان کرده (آیکن خوشحالی- پرواز- هیجان سقوط از ارتفاع بلند)
-
شانس با یه طعم دیگه
1393/05/18 00:19
اینه که میگم شانس ندارم. خودم دیگه ایمان آوردم با آفتابه قرمز رفتم لب چشمه، آب چشمه خشک شد الان دپرسم دست رو دلم نزار
-
از جنس بدجنسی
1393/05/14 21:53
بدزمونه ای افتادیم بد میگن چرا پاچه میگیری. خو عزیز من دلیل داره اخه چرا سر صبحی حالت گرفته بشه. خدایا مگه چیکار کردم!!! طرف سادیسم داره و... بعد جالبه این با همه مزاحما فرق میکنه. این کسی بود که میدونست چه مانتویی پوشیدم و دیروز چه مسیرهایی رفتم خدایش وقتی مسیرها رو گفت یخ کردم و خشکم زد هر جایی رفته بودم اومده بود...
-
والاتری
1393/05/05 10:03
هر کاری باشه میکنم تا تو بمونی و نری تو از تموم خاستنم تو زندگیم والاتــــــــــــــــــــــــــــری
-
دوستی های شرطی
1393/05/03 22:16
همه جور شرطی رو دیده بودیم و شنیدم الا دوست شدن هندونه شرطی با وجودیکه شرطیه ولی وقتی میاری خونه و قاچ میکنی میبینی که مزه اش یه جوریه انگار گندیده حالا فک کن طرف (تانگو) برگشته و میگه بیا دوس شیم با این شرایط. بهش گفتم با وجودیگه دوستت دارم ولی قبول نمی کنم واقعا نمی دونم بعضیا خر هستن یا خود را به خریت میزنن شرایطش...
-
منو خودم تنها در خانه
1393/04/27 22:13
خیلی جالبه خیلی مدت میشه که به تنهایی عادت کردم و هر از چند گاهی تو خونه تنها میشم خانواده ازونجایی که یه تعطیلی پیش بیاد فورا بار و اذوقه سفر رو جم میکنن و میرن به یه سمتی دیگه ولی قبلش مامان مهربونم یه قابلمه بزرگ دلمه میزاره که وقتایی که دیر از سر کار برمیگردم بتونم گرم کنم و بخورم منم ازونجایی که کارا فرصت مسواک...
-
یه چیزی تو شکم صدا میده
1393/04/25 00:57
بد جوری دامن زمین گیرم کرده. کاش هر چیز دیگه ای بود الا این درد بی درمون. والا اسم تجربیشو نمی دونم یه چیزی شبیه نفخ هستش ولی این خیلی بی آبرو تره. من که اسمشو چس و پیچ گذاشتم. یهو تو یه جمع صدای قار و قور وحشتناکی بلند میشه که خود منم ، میترسم و بقیه داستانا هر چیزی که میخورم و نمی خورم اینجوری میشه. نکنه دارم...
-
هیچ حسی نیس
1393/04/24 17:59
روزا و شبا میاد و میره و هیچ هیجان و تنوعی نمی بینم. میخام تنوع بدم ولی فرد مورد نظر موجود نمی باشد الان نه حس خوشحالی دارم نه ناراحتی. مثلا الان نرمالم -------------- جمعه هفته قبل، فندک رو پس آورد و گفت کادویی برام آوردی که فکر نکنم یه بار ازش استفاده کنم. ادم خنگ باشه ینی این دیگه. فک میکنه چون فندک اوردم باید حتما...
-
بـــــــــــــــــــهانه
1393/04/17 22:45
دنبال چیزی میگشت که نمی شد تو هیچ کوچه عطاری پیدا کرد میگفت دوستت دارم ولی خبری از دوس داشتن نبود شبا ساعت 10 تو وایبر پیداش میکردم و 2تا پیام میداد و خلاص دلیل منطقی نداشت که چرا صبا سر و کله اش پیدا نمیشه. همش میگفت سرکارم و نمی تونم موقعیتم رو به خطر بندازم و یا اینکه میگفت برادر یا خواهرم پیشم هستن خلاصه دنبال...
-
من از رو بچگی هفته پیش عاشق شدم
1393/04/11 22:42
این دقیقا برمیگرده به اینکه یه روز تنها تو شرکت بودم و داستان ازینجا شروع شد از یه دلستر لعنتی از یه 2شاخه گل اخه ادم عاقل کی با خوردن دلستر عاشق میشه. نمی دونم تو دلستر دعا خونده بود یا چی!!!! دلم از جاش کنده میشه وقتی صدای پاش میاد و حرف میزنه بدشانسی اینه که 2سال ازم کوچیکتره هر وقت میبینمش میگم ازش دوری کنم ولی...
-
این نوعشو ندیده بودم
1393/03/27 22:03
همه داستان از اون روزی شروع شد که به تانگویی روی خوش نشون دادم. پریشب گفت بیا و دوست باشیم. منم گفتم خوب دوستیم دیگه گفت: نه صمیمی تر گفتم: صمیمی تر ینی چی؟ - ینی بتونم حرف دلمو بهت بزنم و باهات درد و دل کنم + خوب راحت باش چی میخای بگی؟ - حالا با من دوست میشی؟ +آخه پسر جان شما سن و سالت کمه و جای برادر کوچک منو داری...
-
طعم گیلاس
1393/03/23 12:27
شک نکن!!! گیلاس شیرینه اگه دیدی که تلخ شد بدون که یه کرم زیر دندونت فدایی شد
-
بازم دلم گرفته...
1393/03/22 01:06
امشب هم مثل اون شباست هااااااااااااا حالم گرفته و اوضاع سنگینی دارم آهنگ کوله بار سینا پارسیان رو گوش میدم بدجور حالم گرفته تر شد. دوس دارم بزنم زیر گریه ولی هر کاری میکنم اون ژست ش نمیاد
-
این چی می تونه باشه؟؟؟
1393/03/15 22:22
بشتابید بشتابید مسابقه ی بزرگ جایزه هم داره -مثلا شارژ 2000 تومنی آپلود عکسش هم امین جان ، زحمت کشیدن بگید داستان این پول چی می تونه باشه؟؟!!!! پولی که اسم حسابدار مملکتمون روش نوشته شده اینم عکس بعدا نوشت: خوشبختانه کسی نتونست جواب سوالمو بده و منم ضرر نکردم من وقتی حقوق میگیرم بدون کم و کاستی پولمو به مامانم میدم که...
-
یه روز خوب دو نفری
1393/03/14 00:29
در ابتدا مدیون باشید اگه فکرا به سرتون بزنه. من ازین ( عرضه یا ارزه یا ارضه یا ارضه) ها ندارم که تک و تنها با یه نفری، دو نفری برم بیرون خلاصه با یکی از دوستامون بعد یه عمر کار و تلاش مضاعف رفتیم بیرون که نفسی کشیده باشیم یه مغازه O2 داریم که جای دنج و باصفایی هستش (اگه ادم یه نفر اونجوری داشته باشه که عالیه) هیچی...
-
اگه از من، تو بپرسی..
1393/03/12 23:30
هر کی ازم میپرسه که چرا این همه کار میکنی؟؟!! من نمی زارم که حرفشو تموم کنه و فورا میگم علاقست آخه نوکرت برم علاقه کجا بود؟!!!!! من غــــــــــــــــــــلط بکنم که علاقه نشون بدم
-
شیر اومدی یا روباه؟؟؟
1393/03/08 20:41
و اما ازمون ارشد خیلی سخت بود و روباه به خونه برگشتم بعضی شایعات، یه ذره امیدوارم کرد
-
التماس دعا داریم
1393/03/07 00:41
ساعت حوالی 9شب بود که خواهرم زحمت کشیدن و اسم ما رو واس ازمون ارشد نام نویسی کردم و فهمیدم که روز پنج شنبه ساعت 16 ازمون دارم منو این همه خوشبختی محاله همه چی بود و با این ازمون همه چی تکمیل شد
-
اتفاقات امروز و دیروز و پری روز
1393/03/06 16:15
اول پری روز رو میگم: یکشنبه بود و طبق روال برنامه کاری تو شهرک صنعتی مشغول کار بودم که اقای رئیس جدید تل زد و ازم خواست که به شرکتی که نزدیک همین شرکت بود ، سری بزنم که اگه مدارکشون آماده هستش باهاشون قرارداد ببندیم و شماره مدیر عامل روهم برام فرستاد ساعت 10بود که بهشون تل زدم و ازشون پرسیدم که ببینم شرکت هستن یا نه و...
-
مبسر کلاس
1393/03/03 02:45
خیلی سالها پیش ، ینی اون وقتا که من کلاس اول بودم (اوایل دهه 70) و ازونجایی که تو یه خانواده پر جمعیت بدنیا اومدم و زندگی کردم و همش خواهرای بزرگم به من تذکر میدادن که درسمو بخونمو و بقیه داستان منم از رو اجبار مشغول درس خوندن میشدم تا اینکه و بلکه شاگرد اول بشم و قشنگ یادمه وقتی که برای اولین بار از درس دیکته 20...
-
دستم از دنیا کوتاه شد
1393/03/01 00:58
واقعا ادم به چیزی که معتاد بشه دیگه ترک کردنش محاله حالا اعتیاد از یه سیگار گرفته تا شیشه و پنیر و کرک و اکس و وی چت و وایبر و لاین و واتس آپ و مخصوصا فیسی جان اول اینکه بگم تموم فیلی ها قطع شده و نمی تونم به فیسی جان سری بزنم و از طریق گوشی هم به واتس و وی چت دسترسی ندارم. گوشیم بی سر و صدا افتاده یه گوشه و منم حوصلم...
-
نشون بی نشون من
1393/02/30 00:49
نزار که سفره دلت پیش غریبه وا بشه این بغض نشکسته باید سهم خود خدا بشه پا به دنیای فرشته ها بزار دنیای فرشته ها حقیقته واسه تو که بوی آسمون میدی گم شدن تو زندگی مصیبته اخرین نشونه ی رسیدنی که واسه همیشه بی نشون میشی پا رو مخمل ستاره ها بزار داری همسایه ی آسمون میشی وارث نجیب زخم های درشت طاقت دلای پر پر نداری سرتو رو...
-
فکرای بد
1393/02/29 13:48
نمی دونم چرا بعضیا که شوور دارن چششون به شوور مردم هستش - حالا اگه آقایون چشاشون بچرخه که خیالی نیس اگه من شوور داشتم که یه تار از کله ی کچله شو با دنیا عوض نمی کردم این وفاداری منه که منو سر پا گذاشته:))
-
یه حس خوب
1393/02/28 10:15
چه حس خوبیه وقتی با نت پنجم راحت باشی
-
وجود موجود
1393/02/26 23:33
بعضی وقتا گفتن یه کلمه تو زندگی ادم تاثیر گذاره با من موافقی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! پری روز بود که از شرکت راهی خونه بودم( البته پیاده روی میکردم) تو افکار خودم غرق بودم که هزار تا فکرا به سرم زد و چه آرزوهایی که نکردم نمی دونم خدا دلش به رحم اومد یا دلش برام سوخت که یکی از ارزوهام داشت به وقوع میپوست یکی از ارزوهام این بود...
-
بالاخره روز موعود فرا رسید
1393/02/25 20:53
امشب عقد خواهرم هستش هیچی دیگه ساعت 10شب خواهرم از آتیله برگشتن و داماد رفت که خانواده و عاقد رو بیاره ساعت 10.5 هم عاقد اینا اومدن و مراسم به خیر و خوشی شروع شد و بعد 2ساعت بدون هیچ بزن و بکوب و رقصی تموم شد حالا قراره که شهریور هم مراسم عروسی باشه و پاتختی و مراسم سفره عقد و همه چی همون شب برگزار بشه عاقب بشن و صد...
-
من عاشق فردین بازیم
1393/02/20 20:55
همین که ساعت 4 بعد از ظهر شد خواستم برم اون شرکت دیگه ، که بارون شدیدی اومد که بیا و ببین ینی وقتی رسیدم اونجا آب از سر و کله م چکه میکرد. یکی از همکارام که منو تو اون وضعیت دید فورا کت شو درآورد و گفت بیا خانوم حسابرس مانتوتو در بیار و کت منو بپوش اولش دوس داشتم که کت رو بگیرم و بپوشم ولی بعدش از شیطان ترسیدم. اگه...