-
:(
1393/07/26 19:30
امشب ازون شباست که خون به مغزم نمی رسه و حوصله هیچ کسی رو ندارم
-
امشبم شب تولده
1393/07/24 18:13
من برم عروس شم که تو جشن تولد بازم ستاره مجلس بشم و برگردم تعریف کنم + خیلی خوش گذشت. کلی بزن و برقص. آنقد رقصیدیم که می بایست یکی دستمونو میگرفت که بشینیم. بچه های کوچیک روشون نمی شد ولی منووووووووو تو یه جشن تولد ، گنده گنده البته خوشکل خوشکل تصور کن
-
بزرگترین هدف
1393/07/20 21:44
آدم باس تو زندگی هدف داشته باشه بزرگترین هدف منم اینه از طبقه دوم شرکتمون تف بندازم تو سطل آشغال دم در هدف گیریم افتضاحه -------------- همش تقصیر این کودک درونه هااااااااا
-
زنگ تفریح
1393/07/19 21:13
اولین کلمه ای که به ذهنتون میرسه رو بنویسید لطفا: + حرف ت: تمساح + گیلاس : کرم + ته تغاری : داداشم + مداد : گچی + نیکن : بازیگر + آبان : تولدمه + دود : سیگار + ترشی : قره قروت + خفگی : بغض + دزد : قلبمو ربود + دروغ : همیشه گفتم + خودکشی : با طناب + سیب پیوندی : با گلابی + فرش : قرمز + لیوان شکسته : دست بریده + بادکنک...
-
توجه- سلیقه- هنر
1393/07/19 21:09
* سلیقه هامون همیشه متفاوته ولی همدیگه رو تحمل میکنیم. برامون سخته ولی مجبوریم دیگه * به ناخن های دستم نگا کردم و دلم خواست که نقاشیشون کنم خواستم طرح کفش دوزک بزنم ولی تکراری بودش، بعدش خواستم طرح شب و روز بزنم ، این خیلی قدیمی شده. خواستم مدل چشم و نظر بزنم دیدم طرح جدیدیه تا حالا کسی اینجوری نزده. یکی در مون این...
-
2تا فیلم از نگاه من
1393/07/19 15:36
1. سعادت آباد 2. زندگی مشترک آقای محمودی و بانو این جفت فیلم بنظرم شاید جالب نباشن ولی رابطه بعضیاشون و احساستشون رو خیلی دوس داشتم. + رابطه علی تو فیلم سعادت آباد که زنش رو خیلی دوس داشت. خیلی که میگم ینی خیلی. بعضم گرفت از بعضی دیالوگاش + رابطه ساناز که با خودش معلوم نبود چند چنده!!! این فیلم از نظر محتوایی کمی پخته...
-
یه احساس قشنگی دارم امروز
1393/07/19 07:53
دانلود آهنگ نامو به اسم باران بارانا ده باره نم نم دیته خواره یادگاره که مان تر دا کا بارانا اوی کوچو شه قامی پیداتی پر ده بوی او هاورگه یی که جژوانی جارانا . . هر وه کو خونکی نرم و ناسک و خوش کا له چاوی ماندو به خاوی به من بو امیدوارم که درست نوشته باشمش
-
منو افکارم در یک روز تعطیلی
1393/07/18 23:36
امروز حسابی خسته شدم. به مغزم خیلی فشار اومده اول اینکه حسابداری صنعتی جلد اول رو تا یه جایی از فصل اول رسوندم ولی هنوز تموم نشده و تست فصل اولش مونده دوم اینکه تصمیم گرفتم یه کلاس موسیقی برم که یکم روحیم عوض شه . خیلی خودمو خسته کردم. از بین موسیقی های موجود تنها موسیقی که با شرایط روحی و جسمی من سازگار باشه همین ساز...
-
درسای زندگی
1393/07/17 14:44
1. درس اولی رو از زندگی گرفتم 2. درس دومی رو من به زندگی دادم 1. همیشه نام و نام خانوادگی طرف رو ازش بپرسین بعد از فهمیدن اینکه ایشون داداش دوست خواهرم هستش ، شاکر خدا شدم 2. طرف با یه پراید درب و داغون تمام مسافتی که داشتم پیاده میرفتم و از هوای دلپذیر و رمانتیک پاییزی لذت میبرم ، رو کوفتمون کرد. همش قربون صدقه چش...
-
بازگشت همه به سوی شووره
1393/07/15 20:30
خوشم میاد تو این بیست و اندی سال از عمر و زندگیم که شکوفه درخت گیلاس و خش خش برگا که رو به چشم دیدم ، یه بار نشده که خانواده مشوقم باشن همش نه، نکن، نمیشه، نرو، نمی خواد و.... + ابتدایی بودیم گفتن اگه معدلت بیست شد برات فلان میخریم، بیست شد گفتن حالا سال بعدم اگه بیست شد اونوقت + راهنمایی بودیم گفتن اگه وضعیت درسات...
-
کارت ویزیت یه حسابدار
1393/07/14 17:56
و اما درس امروزمون ، درست کردن یه کارت ویزیت حالا بزار یکم بیشتر تمرین کنم چنان کارت ویزیتی درست کنم که آه!!! عین دسته گل باشه نمونه کار
-
ایشالا تولدشون مبارکه
1393/07/11 18:30
Mشب تولد خواهر زاده های شیطون بالاهاست. جفتشون خونه رو گذاشتون رو سرشون. درسته 2سالشونه ولی حرفای گنده گنده زیاد میزنن. من نمی دونم این حرفا رو از کجا میارن حالا اگه سوژه ای شکار کردم میارم و مینویسمشون ---------------- ساعت 11:45 بعداً نوشت: تولد خیلی خوش گذشت ولی متاسفانه دوربین رو یادم رفت که بیارم. حالا ایشالا یه...
-
جیگرم حال اومد
1393/07/10 20:43
Mروز بعد از کلی خرید (یه رو مانتویی شیک خریدم که بیا و ببین، فقط همین یه سایز رو داشت اونم از تن مانکنه درش اورد) رفتیم یه کافی شاپ دنج و عالی. آهنگ ساسی منکن رو گذاشته بود انقد با حالم سازگار بود که همون مونده بود که پاشم برقصم. قر ریز ریخت و پاچ میکردم . دوس نداشتم که از جام بلند شم ولی بازم هوا متمایل به سیاهی...
-
طعم ارشد
1393/07/10 15:12
امروز به همراهی خواهرم رفتیم دانشگاه. واقعا دوست داشتنی بود. از دانشجوهاش گرفته تا خود استاد. اینجوری انگیزم بیشتر شد . دانشگاه بازم تکمیل ظرفیت اعلام کرده نمی دونم بازم شرکت کنم یا بازم خریت کردم و 25000تومن بی زبون رو حیف و میل میکنم. حالا تا شنبه فرصت دارم تا ببینم خدا چی میخاد ---------------- پ.ن: زین پس یه بحث...
-
زمان امروز خوابیده بود
1393/07/09 21:00
یه شرکت جدیدی رفتیم و کارامونو اونجا شروع کردیم. هیچ خانومی اونجا نیستش به جز حسابدارشون که بعد سه روز هم همچنان مشتاق دیدارشون هستیم. می بایست می اومد و تراز حسابها رو تحویل میداد و کار رو استارت میزدیم ولی خبری نبود. من و آقای تازه واردی که به اصطلاح عضو جدید گروهمون بود تو اتاق بودیم و چن تا آقای دیگم کنار میز ما...
-
خالی شدم از هر چی هیچی
1393/07/08 19:12
ساعت 2بعداز ظهر بود که برگشتم خونه و یادم نیس که نهار خوردم یا نه . دیگه خوابیدم و خوابم سنگین شد. صدای اس ام اس گوشیمو شنیدم ولی حوصله نگاه کردنش رو نداشتم بعد از نیم ساعت گذر زمان، چشاموباز کردم یه جورایی عذاب وجدان داشتم که برم و اس ام اس رو بخونم ولی حوصله بلند شدن رو نداشتم 45دیقه که گذشت عذاب وجدان بالاسرم...
-
کودک درونم تب کرده
1393/07/07 10:55
امروز هر کاری کردم نتونستم بیشتر از ساعت 10 کار کنم. و مستقیم برگشتم خونه. اعصابم بهم ریخته س و دلیلی هم نمی بینم. نمی دونم چرا کودک درونم اذیتم میکنه. نکنه داره دندون در میاره. اصلا متوجه نمی شم چه مرگشه. برچسب ها: تولد کودک درونم ، لاک های رنگی رنگی
-
احتمالاً حالم خوب نیست
1393/07/06 23:43
قبلنا وقتی اعصابم خرد میشد ینی کاملا تیلیت میشد صدامو بلند میکردم و اعتراض خودمو اونجوری نشون میدادم. ولی به مرور زمان خواستم که یه جورایی خودمو کنترل کنم و هنجرمو اذیت نکنم. خیلی بهم فشار می اومد ولی مجبور بودم. از امروز صبح و بدون دلیل اعصابم بهم ریخته اس دوس دارم کسی باشه که بهش گیر بدم و سرش داد بزنم ولی شانس من،...
-
درس جلسه بعدی
1393/07/05 23:17
فوکوس رو حرکات عاطفی و عشقولانه من عاشق این بخش از درس شدم نمونه ی کار بعد از یه بار تمرین ( کلیک )
-
هیولا در زباله
1393/07/05 20:52
بعد از مدتها با یکی از دوستام قرار گذاشتم که بریم بیرون و یه استراحتی به مغزمون بدیم دیگه انقده استراحت به مغزمون دادیم که گذشت زمان رو احساس نکردیم ولی اینو حس کردم که هوا تاریک شده. ساعت 8شب بود و ناچاراً با هوای پاک و عاشقانه خداحافظی کردیم و راهی خونه شدیم خونه دوستم هم یه خیابون بالاتر از خونه ماست. بگذریم و...
-
اخه به خودم چی بگم
1393/07/04 17:54
امروز هوا بس عاشقانه و عارفانه بودش که نگو و نپرس مامانم بهم گفت برم سر کوچه و یه پولی رو جابه جا کنم از طرفی هوا عالی بود و دوس داشتم که پیاده برم و از طرفی هم مسافت طولانی بود و حوصله پیاده روی رو نداشتم. بنابراین بعد 2دیقه فک کردن به این نتیجه رسیدم که دوچرخه 26 داداشمو بردارم و بزنم بیرون. چشتون روز بد رو نبینه...
-
تصمیم کبری جان
1393/06/31 16:08
من بعد از 2بار شکست تحصیلی متوالی به این نتیجه رسیدم که با کبری خانوم بشینم و با هم جدی بحث کنیم که چیکار کنم و ازونجایی که یه دوست خوب دیگه ای هم پیدا کردم ینی در واقع اوشون منو پیدا کردن ، تصمیم گرفتیم که پله های ترقی رو بریم بالا. حالا مهم نیس که الفش با کلاه یا بی کلاه باشه مهم اینه که هدفمون شکست هیولای مرحله آخر...
-
کاشکی فتوشاپم بودی
1393/06/30 22:37
خدایا دمت گرم چرا نوبت به آفرینشم شد گل سرشتمونو دادی که فرشته ها باهاش بازی کنن خو یکم فتوشاپ در حد مبتدی هم کار میکردین که خدادادی یه چیزی از خود داشته باشیم امشب رو یکی از عکسام که تو پوشه بود یکم کار کردم البته یکم ینی یه ساعت و 15 دیقه ولی نمیدونی چه فرشته ای شده بخدا 1. نمونه کار اول با کمک مربی عکس 1 2. نمونه...
-
2 اتفاق یهویی
1393/06/30 20:15
1. سرکار بودم که دیدم فرت و فرت به گوشیم اس میاد. منم توجهی نکردم و بعد نیم ساعت خواستم شماره ی یه کی از همکارامونو نگا کنم توجهم به اس ام اس ها جلب شد. وقتی نگا کردم یکیش از همراه اول بود و دیگری از بانک تجارت، خواستم نخونده حذفش کنم ولی گفتم شاید پولی به حساب اومده. واااااااااااااااای خدای من همراه اول و بانک تجارت...
-
دسته ی دنباله دار
1393/06/30 12:06
- سومـــــــــــــــــــــــــــــــــا + با منی؟!! - مگه کسی دیگه هم هستش اینجا؟!!! + فک نمی کنی که جارو هم دسته داره - ینی میگی برم دسته ی جارو رو بگیرم -------------- پ.ن: یا خدا اینا چه موجوداتی هستن
-
بعضی وقتا دلم میگیره
1393/06/30 11:23
همیشه دوس داشتم تو خانواده ای بزرگ بشم که سطح معلومات و تحصیلات والدینم نامبر وان باشه. ولی متاسفانه هر دوی ایشان تا کلاس پنجم نظام قدیم رو خوندن و درس و مدرسه رو بوسیدن و گذاشتن کنار دیوار. مامانمون که داداش غیرتی داشته و ازونجایی که مامانم خوشکل بوده ، واسش غیرتی میشه و نمیزاره که ادامه تحصیل بده ولی خودش دانشگاه...
-
خو یادم رفت دیگه
1393/06/29 23:53
امروز آجی جونمون بعد دو هفته ، اتو مو اینجانبو برگردوند منم بعد دو هفته که اتو به سرمون نزده باشیم و عین قحطی زده ها فورا زدیم پریز که گرم شه و تو این فاصله که کاری کرده باشیم رفتیم دست و صورت شستیم و با لپ تاپ سلام و احوالپرسی داشتیم و رفتیم نهار و بعد نهار دو سه تا کانال آهنگ رو عوض کردیم و خواستیم یه استراحتی به...
-
دزدی تو روز روشن
1393/06/24 10:18
دیروز بعد 2ماه اومدن و رفتن بالاخره مدیر عامل اونوری راضی شد که حقوق معوقمون رو پرداخت کنه منم در کمال خوشحالی و رو ابرا پرواز کردن منتظر چک گرفتن بودم که مدیر عامل ازم درخواست شماره حساب از بانک ملت رو میکنه و منم تو تمام بانکها شماره حساب دارم الا این بانک ملت. هیچی دیگه ناچارا از یکی از همکارا خواستم که حق الزحمم...
-
بازم قبول نشدم
1393/06/20 10:21
آی خداااااااااااااااااا رتبم 800 شد و بازم قبول نشدم احساس مرگی دارم
-
علایم معتاد صفر
1393/06/12 10:44
نمی دونم این چه درد و مرضی هستش که ولمون نمی کنه تب و رز شدیدی دارم که بیا و ببین از قیافه هم نگا کنی که عین یه معتاد صفر، زیر چشام کبود شده و چشام قرمز و خماری میره دیروز که دکتر بودم گفتش که ویروس سرما خوردگی هستش و برام آمپول نوشته بود نه که تمام بدنم درد داشت و داره همین که خواست آمپول رو بزنه چنان جیغی زدم که...