-
چی میخاستم بگم
1392/11/19 20:10
امروز کلی سوژه واس گفتن بود ولی الان که میخاستم بنویسم ، همه چی یادم رفت فقط باید بگم که تو واحد انفورماتیک یه پسر گل، آقا، مودب، تحصیلکرده، ارشد، قد بلند، یه ذره زشت ولی بانمک، هستش که بدجوری با محبت هستش مثلا میخام یه cd ازش بگیرم با اون 2متر قدش ، جلوم بلند میشه و محترمانه cd رو بهم میده ینی آدم دوس داره وقت و بی...
-
یه اس ناخونده
1392/11/18 20:09
ساعت حوالی 9صبح با صدای یه اس ناگهانی از خواب بیدار شدم منتظر کسی نبودم و حوصله بلند شدن از جام رو نداشتم خودمو به خواب زدم ولی اصلا انگار نه انگار حواسم به گوشیم بود و با خودم میگفتم که چه کسی می تونه تو این روز تعطیلی بهم اس داده باشه ساعت 10/5 شد و حس کنجکاوی، خواب رو از چشام ربود وقتی نگاه کردم دیدم یکی بهم اس...
-
چه خوش گفت آن خواننده پارسی زبان
1392/11/18 20:09
فاصله ینی علاقه... لینک
-
پیدا شد :))
1392/11/15 23:27
همین الان تونستم که مغایرت رو پیدا کنم الان خیلی خوشحالم
-
مفهوم نمی رسه
1392/11/14 22:33
من چیکار کنم که بتونم مفهومو برسونم چرا من هر حرفی میزنم افراد شنونده و بیننده فوراً فکر میکنن که منظور من شوور بوده مثلا میگم کیک و نوشابه خوردم که یه نفر اومد تو اتاق فوراً میگن شوور شوور نکن مثلا میگم از خیابون رد میشدم که یه نفری بد نیگا میکرد فوراَ میگن شوور شوور نکن مثلا میگم فیسی من هک شده و یه نفر با اسم من با...
-
آسوده بخوابید
1392/11/13 02:55
شهر در امن و امان است و بقیه داستان... ساعت 03:03 دیقه صبح هستش و هنوز نتونستم مغایرت موجود در تراز رو بدست بیارم حالا ایشالا فردا ببینم چیکارش میشه کرد
-
من خوشم از رفتار گونه ی، پسر خاله ها نمیاد
1392/11/10 19:26
سوار تاکسی شدم. به جز من مسافر دیگه ای نبود داشتم تو افق محو میشدم و به دور دستها نیگا میکردم که راننده شروع به حرف شدن کرد و من چون حواسم نبود متوجه حرفاش نشدم. فقط شنیدم که داشت از قسمت حرف میزد. اولش فکر کردم که داره با گوشی حرف میزنه ولی دیدم گردنشو کشید بالا که تو آینه منو دید بزنه گفتم: +ببخشید با من هستین؟ -...
-
دست و دلبازی بانکهای خصوصی
1392/11/09 01:34
تصمیم گرفتم تو یکی از بانکهای خصوصی حسابی افتتاح کنم که شامل بعضی تسهیلات بشم 600تومن واس مرحله اول ، پول واریز کردم که بعد از چند روز، برام اس اومده که سود سپرده شاملم شده اولش فکر کردم که 100تومن هستش ولی بعدا مشخص شد که 1000تومن هستش ینی من مات و مبهوت این ولخرجی بانک پارسیان شدم
-
منم دلم ازینا میخاد
1392/11/07 19:44
چقد خوب میشد اگه یه روز و یه جایی برای ادم پیش می اومد که ببینه طالعش چیه و چی افتاده کلیک کن و ببین دلم چی میخاد :))
-
وفا نداره دیگه
1392/11/04 21:34
وقتی دنیا وفا نداره از من انتظار بیشتری نداشته باش اون وقتا که اعصابمو بهم میریختن باید هواسشون به عواقب بعدیش هم باشه حالا که موقعیت برام پیش اومده باید موقعیت قبلی رو ترک کنم الان موقعیت کاریم خوبه ولی بازم دائمی نیس ینی کار نباشه بازم باید دنبال کار جدید باشم رئیس قبلی که دفعه آخر تو حرفاش هزار بار گفت که نمیخام...
-
یکی شبیه خودم
1392/11/01 23:35
یکی از همکارا زحمت کشیدن و یه تصویر خیالی ازم کشیدن حالا خوبه که خودم جلو چشاش بودم ولی چیزی که دلش میخاسته کشیده دیگه خلاصه 20% شبیه خودمه
-
خیلی زود میگذره
1392/11/01 21:48
من تو زمان گذشته جا موندم ولی زمان زود و تند و سریع میگذره تو یکی از پیج های فیسبوک دوستم نوشته بود که امروز اول بهمن هستشف انگار برق سه فاز بهم وصل شد. اصلا باورم نشد ولی ناچارا باید قبول کنم که ماه بهمن شروع شده و کاریش نمیشه کرد خدایا دکمه رفتن به زمان جلو رو سریعترش کن، خیلی خوشمان آمد
-
حس جدید من
1392/10/29 18:52
زیادی خیال پرداز هستم ینی شدم همه اینا نشأت میگیره از دیدن فیلمهای رمانتیک دوس دارم کارایی رو انجام بدم ولی دست و دلم به کارش نمیاد. از عواقب بعدیش میترسم دوس دارم یه نامه عاشقانه براش بنویسم و وقتی رفت خونه سریع بخونه و اوشون هم فرداش یه نامه بزاره زیر کیبورد و یه اس بده که زیر کیبوردتون یه چیزی هست و منم سریع بخونم...
-
دسته گلی به آب دادم که بیا و ببین
1392/10/26 21:57
بعد از یکی، دو سال، امروز خواستیم یه سر بریم ارزش افزوده که ببینیم اوضاع و احوالات شرکتمون در چه حالت باحالی قرار گرفته!... خیابون وکیل یه خیابونی یکطرفه هستش که مجبوری پیاده بری و منم واس اینکه کلی کار داشتم مجبور شدم که سریع تر برم. ساختمون ارزش افزوده یه ساختمون مسکونی (خونه) بود که ... همین دیگه "که"...
-
میخاستم یه چیزی بگم
1392/10/23 20:13
خیلی دوس داشتم یه چیزی رو اعتراف کنم ولی متاسفانه یا خوشبختانه تمام مخاطب های من "آقا" هستن ینی درک کردنش یکم سخت میشه حالا شاید بعدا هم گفتم حالا بزار ببینم چیطور میشه ------------------ بعداً نوشت: من ینی خود من امروز دسته گلی آب دادیم در حد لاندیور همین همکار جدیدمون ینی رئیس جدیدمون که قبلا تعریفشو کرده...
-
از خودم راضی نیستم
1392/10/22 19:46
الان حس بدی دارم. خیلی خیلـــــــــــــــــــــــــی بد اونقدر بد که میخام برم وسط اتوبان بشینم و یه ماشین با سرعت 120 بیاد و منو زیر بگیره آخه خدایا چی بگم !! نه واقعا چی می تونم بگم خدایا این بخت ما رو چه جوری و با چه خودکاری نوشتی؟ نکنه با مداد سیاه نوشتی که بعد از مدتی کمرنگ میشه؟ آخه هر چی پیش میاد میگن شاید حکمت...
-
دیگه بسه
1392/10/21 20:39
ای بابا دیگه بسه به جای اینکه گیره بالای سرمون باشه، شوور باشه. مگه چیه (بنابه دلایل ا م ن ی ت ی حذف شد) حالا بحث شوور شوور نیستااااااا دوس دارم یه وب بزنم که عکس بچه هامو بزارم و بگم امروز دنی جونم دندون در اورد، امروز فری جونم اولین قدمهاشو برداشت، امروز کامی جونم گفت مامان دختر نیستی که بدونی چه کار پسندیده و...
-
هر جور باشی بازم یه عیبی داری
1392/10/21 20:10
این دنیای پسرا، یک دنیای پیچیده ای هستش که مگه خدا خودش بشینه و سر از کاراشون در بیاره اگه آرومی، میگه خوشم از دخترای گیج و منگول نمیاد آگه شلوغ و شیطنت ازت بباره، میگن دختر شَر و شلیته ای هستی اگه تومئنینه حرف میزنی، میگه کلاس میزاری اگه راحت حرف میزنی، میگه دختر پر رو و گیس بریده هستی اگه فشنی راه میری، میگه فلان...
-
بازم دلم گرفته
1392/10/20 14:00
یه دونه خواب یه ربع ساعتی چقدر می تونه حال آدمو عوض کنه؟!! دقیقا یادمه دیشب بعد اینکه آب خوردم و خوابیدم و تا موقعی که بیدار شدم، همش یه ربع ساعت طول کشید ولی تعریف کردن خوابم، خودش 3ساعت طول میکشه اصلا باورم نمیشه اون همه اتفاق رو تو یه ربع ساعت دیدم تو خواب یکی رو دیدم که تو قلب خودم، با دستای خودم کشتمش ولی بود و...
-
نمی دونم بالاخره چی شد
1392/10/18 20:08
اولشو بیخیال میشم که ... بعدشو میگم که گفته باشم که بدانید:)) تو حال و احوالات خودمان بودیم که یکی از همکارامون حرف میزد و بقیه همکارا چنان به حرفاش گوش میدادن که ناخدآگاه به آخر حرفش رسیدم و روم نشد که بگم چی بود و کی بود و چی شد؟ فقط اینا رو شنیدم که فلان شیرازی، حالا یا میرزا رضا یا مکارم یا حالا هر کیه دیگه ،...
-
فرق ادمای امروز و دیروزم
1392/10/18 19:46
خدایا ما اگه ازت چیزی میخاستیم آنقد پیگیر بودی که این آقاهه، دم به دیقه جلو اتاق ما سبز میشود و هر آن منتظر هستش که ما درخواستی داشته باشیم که ایشان بلافاصله عین موشک حاجت ما را برآورد نماید. از طرف دگر، یک آدم خوب دیگری هستش که تو این ایام بیکاری برایمان اوقات فراغت فراهم نموده که بیکار نباشیم من موندم خدا این همه...
-
یکی از توهمات من
1392/10/17 19:59
بزرگترین غصه ی من اینه برم w30 و ببینم که شیلنگ نداشته باشه و اب هم قطع باشه و من هم تو کلی افکار غرق شده باشم و وقتی بیدار بشم که کار از کار گذشته باشه و کسی هم برای کمک دم دست نباشه ینی شاید تو خواب دیده باشمشااااااااا بزرگترین کابوس منه بخدا
-
زوری که نیس
1392/10/09 23:43
نمی دونم چرا بعضی خانواده ها میخان به زور هم که شده، واس پسرشون زن بگیرن یا دخترشون رو شوور بدن. امروز تو شرکت اونوری بودم که شرکت اینوری تل زدن که حقوق چی شد و کی پرداخت میشه. منم دیدم که بنده خداها حق دارن، 9روز از ماه رفته و خبری نشده. بهشون قول دادم که بعدازظهری واریز کنم. ساعت حوالی 3بعد ازظهر بود که راهی شرکت...
-
دست شفای آقای دکی
1392/10/07 22:06
بعد از آخرین ویزیتمون پیش دکتر قبلی تقریباً 2هفته ای میگذره ولی هنوز جای اون چیز که گفته بودم ، هنوز باقی بود خواهرم یه دکتری رو معرفی کرد و از طرف دکتر هم تضمین کرد که خوب میشه و جاش نمی مونه به خودم گفتم این یکی رو هم امتحان کنم. امتحانش که ضرر نداره نظر و تشخیص ایشون این بود که پارگی رگ بوده و بایستی سوخته بشه...
-
چگونه همزمان با 2 آی دی از یک مسنجر چت کنیم
1392/10/05 23:08
-
طریقه پنهان کردن لیست دوستان در فیسی
1392/10/05 23:02
من اصلا هیچی نمی گم چنان تو شکل توضیح دادم که جای شبه ای باقی نمی مونه حالا اگه بازم سوالی داشتین بپرسید ندانستن عیب نیس نپرسیدن عیب هست:) اینجا رو کلیک کنید
-
این منم
1392/09/29 22:34
-
تو فکر تشکیل خانواده
1392/09/23 18:54
چیکار کنم ، نگا تو نگا گره نمی خوره کافیه یه نگا بندازه تو چشای شهلایمون دیگه کیش و ماتش میکنم یه نقشه بکر واسش چیدم تو فکرشم که اجرا کنم ولی نیرو کم دارم. باس یه نفر کمکی هم بیارم مدیون باشید اگه بگید این دختره تو فکر رئیس روئسا هستش. من بفکر یه داماد گل و مهربون واس خانواده هستم همین ------------ بعداً نوشت: اهنگ...
-
اگه جای خدا بودم
1392/09/21 22:19
ستار یه بار میخاست جای خدا باشد ولی چون شرایط آنقدر سخت بود و شد که بعد پشیمانی گفت: چرا من جای او باشم همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد وگرنه من بجای او چو بودم یکنفس کی عادلانه سازشی ، با جاهل و فرزانه میکردم عجب صبری خدا دارد ! حالا اگه یه روز جای خدا بودم، شاید...
-
یه دکتر پوست موست زیبایی - مرحله دوم
1392/09/20 20:39
روز یکشنبه 17آذرماه 92 واس یه سری دلیلی که قبلنا هم گفته بودم (واس سرم که خود به خود خونریزی داد و بعد چند روز جاش قد یه نخود بلند شده بود) رفتم یه دکتر متخصص که بلکه یه کاریش کنه و بعد از فریز کردنش یه مقدار پماد و قرص داد و در نهایت چون یه ویزیت هم داده بودم گفتم که واس صورتم یه بار دیگه دارو مصرف کنم اما خدایش...