-
حرفامون نصفه شد
1392/09/18 00:33
داشتم واس آجیم که اون سر اونیا هستش تعریف میکردم که چه بلایی سرِ، کله موبارکمون اومده که ارتباط قطع شد با فیسی بودم هاااااااااا ناچاراً 2ساعت گشتن و گشتن تا اینکه به این اینک برخورد کردم و اینجوری شد که فیلیپ رو پیدا کردم و تونستم ادامه ماجرا رو بگم ولی چه فایده اصلا حس گفتن باقی ماجرا پرید که پرید اینم لینک : فیلیپ
-
دعوا بین رئیس قدیم و رئیس جدید
1392/09/13 20:46
ببین چه الم شنگه ای به پا شد از وقتی که پا به عرصه حسابرسی نهادم؛) رئیس قدیمی فکر کرد که کلا از شرکت اونا رفتم. واس کسب رخصت، لازم بود که باهاشون هماهنگ کنم ولی نگو، آقا باهام قهر بودن و جوابمو ندادن منم انگار امروز یکی بهم الهام کرد که به شرکت تل بزنم و جویای حال و احوال بشم طبق معمول خواهر رئیس، تو شرکت بود و اونم...
-
اولین روز آشنایی با حسابرس جدید
1392/09/09 22:37
امروز به جمع حسابرسان رسمی اضاف شدم :)) گفته باشم رئیس جدیدمون خیلی وقته که متاهل شده و کلا افکار پلید کنسل. منم خیلی وقته که ادم فروشم، رئیس قبلی رو با جدیده فروختم و باقیشو هم ادامس خریدم:)) از یه طرف دیگه هم تغییر کاربری دادم (yaaaak پروژه ی شیک و باکلاس و حسابرس و باخانواده و ماشین دار، لوس، قد متوسط، دماغ یه...
-
دو ساعت در بیمارستان
1392/09/03 00:33
دقیقا یادمه که همین شنبه بود رفتم جلو آینه که موهامو بُرس بکشم. بر حسب اتفاق و دقتی که داشتم دیدم که کنار سرم ، به اندازه یه دونه عدس یه جوری شده. تقریبا مثه جوش زدگی بود ولی رنگش به خون مردگی میزد خلاصه بیخیال شدم و مشغول جارو برقی شدم که هواسم پرت بشه. پنجره اتاقم رو باز کردم که هوای تو اتاق یکم عوض شه ولی نمی دونم...
-
به دلم که میشینه
1392/08/25 23:14
یه لبخند، یه ترانه، یه حس، یه صدا، یه شوخی، یه نگاه با دل چیکار میکنه امشب 2تا آهنگ رو دانلود کردم (البته من کار بدی کردم که دانلود کردم شما یاد نگیرید) خیلی داغونم کرد. اصلا خنده به من نمیاد که نمیاد زوری که نیس اونی که به دل نشست خودش نیس. پس کی میخاد کلا از یادم بره یه مشاوره ی هم میگفت زوده واس اینکه به یه نفر...
-
قدرت جذبه نخودی
1392/08/25 20:16
همانای این صدای من است که می ماند پروردگارا خودت شاهد حال و احوال ما بودی که چقدر شکسته نفسی می کنم تا اینکه امشب دستم جلو جفت چشام رو شد :)) ساعت 7:45 دیقه شب بود که اینترنتمون زمانش قط شد و همه عینهو چی (عین چوبی که در لانه زنبور به صورت ضربدری چرخاندن) آشفته و پریشون زده هر کدوممون دری را زدیم ولی دست تقدیر جوری...
-
بدون شرح
1392/08/20 20:13
1. وقتی داداشم پای سیستم کامپیوتر نباشه ینی اینترنت قطع شده پس اینترنت و کامپیوتر و داداشم با هم رابطه مستقیمی دارن 2. آقای مدیر داخلی واسم یه کار حسابداری پیدا کرده و قراره که فردا برم واس مصاحبه برام دعا کنید لطفا
-
ترس و روزای دانشگاهی
1392/08/20 11:13
از هر چی ترسیدم سرم اومده: همیشه ترسم این بود که اگه یه روزی عینکمو جا بزارم و برم دانشگاه چه اتفاقی سرم میاد 1. برف زیادی اومده بود و هیچ موجود زنده ای بیرون نبود و فقط یه ساعت مونده بود که امتحانم شروع بشه. حتی خبری از تعطیلی و استراحت نبود. با دوستم راهی دانشگاه شدیم که یهو کودک درونش بیدار شد و یه گلوله برفی بزرگی...
-
رفتش تا دو سال دیگه
1392/08/10 19:01
اولین باری که رفتش خیلی سختم بود و زار زار گریه میکردم ولی با اومدن و رفتن هاش برام عادی شد. ینی نه که عادی، منظورم اینه که میدونستم برگشتنی هستش دیروز ساعت 11.5صبح ازین جا راه افتادیم و راهی پایتخت شدیم. قرار شد بریم خابگاهی که تو ساوه هستش استراحت کنیم. تو راه کلی بگو و بخند بود تا اینکه از عوارضی دوم هم گذشتیم و...
-
گوجه فرنگی
1392/08/06 13:39
نمی دونم چرا گوجه فرنگی های این فصل اینجوری شدن . انگار سرطان گرفتن اینسان اشتهاش بسته میشه
-
نخودی جان تولدت مبارک
1392/08/01 18:54
"به زودی زود در این مکان از حوادث و کادوهای تولد، نقل و عکس گرفته خواهد شد" لطفا کمی شکیبا باشید --------- ب.ن: زیباترین کادو تولدی که امسال بهم دادن این زنجیر و پلاک بود که آجیم واسم خرید. بقیه خواهرم نقدی حساب کردن
-
خیلی نزدیک
1392/07/29 19:19
به یوم اله شکوهمند اول آبان نزدیک میشویم. لطفا خودتان را برای کیک خوردن آماده نمایید روزی که من بیست و اندی سال پیش به همراه فرشته های کوچولو به زمین رسیدم و فرشته ها با یه بوسه منو نشون کردن که دوباره پیدام کنن لوپم چال شد ولی نمی دونم چرا فرشته ها منو گم کردند. قرار شد هیچ وقت تنهام نزارن شایدم تنهام گذاشتن که بتونم...
-
اتفاق های این هفته
1392/07/21 18:49
+ روز جمعه 92/7/19 یه جفت فنج خریدیم. من عاشق این همه عشقولانم که فقط تو فنج دیده میشه و ریخت و پاچ میشه + اخلاقم غیر قابل پیش بینی هستش. یه مدت که به خودم و اخلاق خودم و عکس العمل خودم دقت کردم میبینم که بدجوری چیــــــــــــــــــــز شدم و پاچه میگیرم واقعا نمی دونم چیکار کنم. یه دونه آدم پیدا نمیشه که به حرفام گوش...
-
کسری موجودی
1392/07/17 18:35
این رئیسمون نمی دونم فک میکنه حقوق زیاده میده یا فک میکنه که حساب من یه حساب ویژه هستش که مقدار پول تکثیر پیدا میکنه یا یه همچین چیزایی برگشته میگه خانوم حسابدار لطفا 1میلیون پول واریز کنید به حساب فلانی منم گفتم موجودیم کمه . تو یه چش بهم زدن 1تومن رو به حسابم واریز کرد که من اینترنتی واس فلانی جابه جا کنم ولیکن چون...
-
پنجمین سالگردمون
1392/07/12 18:46
به فاصله یه چشم بهم زدن، بود و است و شد من و تو با شوخی ها، خنده ها و دعواها و آشتی ها این پنج سال رو گذروندیم ولی انصافا بخش دعواهامون بیشتر از خنده ها بودش. احساس اینکه ندارمت و ازت خیلی دورم بیشتر ازارم میده حالا فکرشو بکن از کار بی کار بشم دیگه چه جوری خودمو سرگرم کنم. نمیشه که همیشه عین خرس خوابید الان که فکر...
-
خبر یهویی
1392/07/12 17:40
دیروز که پنج شنبه 92/7/11 بودش و ما طبق معمول مشغول کار و برنامه ی روزانه بودیم یهویی رانندمون اومد تو اتاق و گفت: راننده: حلال کنید این چن مدت اگه ناراحتتون کردم یا بی ادبی و ناملایماتی مرتکب شدم به بزرگی خودتون ببخشید من: همکار بغل دستی: وااا چی شده؟ خیره ان شالا کجا میخای بری؟ راننده: هیچ جا !!! مگه نشنیدین که قرار...
-
سفر مریوان
1392/07/08 19:44
فعلا می تونم بگم که امروز رفتیم مریوان حالا بعدا میام و از خودم و سفر و عکسایی که گرفتم میزارم که ببینید حالمان هم خوب است مرسی کاوه جان که خیلی جویای حال ما شدی -------------------------- بعداً نوشت: ما یه پدر شوور خیالی پیدا کردیم که خیلی دوستمان دارد و صد البته هوای ما رو دارد (به صورت واقعی) ما در سفر دیروز خیلی...
-
کاربرد Yahoo Pipes
1392/06/26 12:05
تو وب حسام جان اینا در مورد Yahoo Pipes صحبت شده بود و منم خواستم امتحان کنم ببینم چطور میشه تا آخرین مرحله پیش رفتم ولی نشد که بشه ینی تمام کارا رو درست و حسابی انجام دادم و آخرش Run و زدم و Publish شد . نشون به اون نشونی یه ادرس هم بهم داد ولی بعدش هیچ تغییری رو مشاهده نکردم ------------------ بعداً نوشت : یه سرگرمی...
-
من شوخی گفتم و اون جدی اومد 2
1392/06/25 20:54
باورم نمیشد که براش مهم باشم و از کارش بزنه و بیاد واس تحقیق شاید اگه قبلا میگفتم زیاد براش مهم نبود استرس وحشتناکی داشتم نمی دونستم قراره کی باهاش حرف بزنه. کلا امروز شرکت شلوغ بود و فکر میکردم که با اومدنش کسی فرصت نکنه که باهاش حرف بزنه و کلی بزنه تو ذوقش تو دلم چه اشوبی بود که بیا و ببین انگاری زنی با الگوهای درشت...
-
من شوخی گفتم و اون جدی اومد 1
1392/06/25 19:29
دیرووز ساعت 6 باهاش قرار گذاشتم. دوس داشتم که یه بار برای اولین و اخرین بار باهاش جدی حرف بزنم اخه همیشه شوخی میکرد و حرف رو عوض میکنه. دلم میخاست که براش یه هدیه بخرم. روحیه اش این مدت خیی داغون بود و دوس داشتم که یه جورایی خوشحالش کنم. خلاصه بگم که بعد از کلی گشتن و اومدن و رفتن براش یه جا شمعی خوشکل خریدم که بهش جا...
-
بازم منو این روزای سخت
1392/06/23 21:34
+ قضیه بزرگ شده و راه باریک ، واس خاطر اینه که نمیشه رفت جلو تر + این جمله که گفتی بیشتر از خودم ارزش داری ینی میشه دقیقا بگی ارزش خودت چقده که من یه جمع و تفریق بزنم ببینم چند چنده +و خبر آخر اینکه جواب استانداری مرحله دوم که اومده و آجی کوچیکم تو قسمت کارگزینی دارایی استخدام شده حالا مونده که جواب گزینشش بیاد و من...
-
فرمت شدم
1392/06/21 09:14
به فاصله یه تار مو بود که کور بشم و حافظمو از دست بدم اون از دیروز، اینم از امروز دیروز نمی دونم چطور اتفاق افتاد و چی شد. چشام واس یه لحظه سیاه شد البته یه ذره دید داشتم. دقیقا شبیه وقتیه که چند ساعت جلو افتاب باشی و وقتی میری یه جای کم نور تر چشما سیاهی میره. دروغه اگه بگم نترسیدم. خلاصه یه دیقه چشامو بستم و پشت سر...
-
آجیم یه دونه بنده خداست
1392/06/18 10:21
قضیه برمیگرده به یکی دو ماه پیش آجی فرنگیمون چشاش درد میگیره و مجبورا میره دکتر و دکتر هم صاف میزاره کف دستش که پشت قرینه چشات یه دونه سوراخ هستش و اجیمون طبق معمول خییلی ضعیف برخورد کرده ینی دل و جیگر مواجه شدن با مشکلات رو نداره، میزنه زیر گریه بعد به دکتر متخصص مراجعه میکنه و ایشون هم اظهار میکنن که مشکلی نیس فقط...
-
یه شکست از نوع تلخش
1392/06/14 20:03
امروز انگاری بهم الهام شده بود که یه خبری در راهه و یهو تنها خبری که به ذهنم رسید این بود که جواب کنکور داده میشه همون اول صبحی نگا کردم، دیدم که خبری نیس ساعت حوالی 9بود که داداششم اعلام کرد که جواب اومده و منم چنان تپش قلبی گرفتم که نگو و نپرس بقیه ماجرا به کنار ... هیچی دیگه وقتی شماره داوطلبی و شماره شناسنامه رو...
-
حرفای در گوشی
1392/06/12 14:57
می گوینـد قِسمت نیست حِکمَت است خدایـا... مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَت را نمی دانم امـا تـو معنی طاقَت را می دانـی ... مـَگــَر نــه ؟؟؟ ********** جوری در آغوشت میخوابم که خدا پیدایم نکند و خیال کند اشتباهی به تو دو تا روح داده است ********** هیچکس نفهمید . . . شاید شیطان عاشق حوا بود که برای آدم سجده نکرد . . ....
-
بیسکویت شکسته
1392/06/12 11:53
گاهی احساس آخرین بیسکویت باقیمانده در یک بسته را دارم ! تنها ، شکسته... و از همه بدتر اینکه او که مرا میخواست دیگر "سیر"شده است!
-
شانس با طعم...
1392/06/10 08:49
صدای ماشین بابام به گوش رسید ولی خبری از خودش نبود بعد یک ساعت که اومد خونه، قیافش انقدر نگران کننده بود که بدون اینکه کسی چیزی بگه گفت: پسر همسایه از دوچرخه افتاده، طوری که ساق دستش از وسط لق میزده و منم تو اون موقع شاهد ماجرا بودم فورا دوچرخه رو گذاشتم تو حیاطشون و سوار ماشینش کردم که ببرمش بیمارستان. در ادامه اضافه...
-
خاطراتت قدیم با داماد جدید
1392/06/04 11:42
دقیقا یادمه یه سال پیش وب حاجیمون(دوس ندارن اثری از وبشون باشه) کلی برو بیا داشت. و منم عضو ثابت و پر طرفدارشون بودم و هستم خلاصه دست تقدیر و شصت تقدیر یه جوری ناجوانمردانه چیــــــــــــــــز شد. اونوقتا کامنت دونیش کلی داستان داشت و اصلا کامنتها خیلی هیجانی بود. از عروسی و حنا بندان و عقد و.. داشتیم تا میرسه به...
-
شوخی با 118
1392/05/30 19:28
خط تلفن ما تقریبا 4روز قطع هستش و خبری از طلبکارها نیس و خیالم راحته. بعد از 4روز رئیسمون با عجله برگشته و میگه چرا نمی تونید یه خط تلفن رو تعمیر کنید. این رئیسمون هر چی خراب میشه فک میکنه که باید من درستش کنم. شیر ظرف شویی خراب میشه منو نگا میکنه- گلدون شکسته میشه منو نگا میکنه- سیم اتصالی میده منو نگا میکنه- گاز...
-
فک و فامیله که ما داریم
1392/05/30 19:14
من میگم عمه ها فرشته اند شما باور ندارید... کلا بابام از وقتی که مادرشو از دست داد (خدا رحمتش کنه) ینی سال 84، خیلی با ایحساس شده و خیلی دل نازک. و اینکه عمه محترمه ما خیلی شبیه مادربزرگمه (البته از نظر قیافه، چون رفتارش دقیقا عکس مادربزرگمه) بنابراین خیلی دل آقاجونمون هوای خواهرشو میخاد و زود زود دلتنگش میشه. عمه ما...