دریافت کد عمو نوروز یا همون حاجی فیروز:
<center><div style="border-width: 0px; z-index: 1000; position: fixed; right: 0px; top: 0px;">
<P align=center><script language='JavaScript' type='text/javascript' src='http://myflash.persiangig.com/free/norooz/hajifirooz90_R_250.js'></script></P>
</center>
عجب گرفتاری شدیم با این نبود مانتیتور
از وقتی مانیتورمون سوخته مجبور شدیم که کامپیوترمون رو به تلویزیون 46 اینچ LED مون وصل کنیم
ازون جایی که بنده چشای بسیار ظریف و نحیفی دارم و بعد عمل نباس عینک بزنم، بنابراین چشامو عینهو چینی ها بادومی میکنم که بلکه چیزی ببینم.
حالا جالبه همه نشستن انگار اومدن سینما. جالبه تر اینکه خالم شبای دیگه ساعت 10 میخابید ولی امشب که من نشستم میگه خوابم نمیاد و همچنان بر و بر نیگام میکنه
منم بعد از کلی به خود پیچیدن تصمیم گرفتم که فعلا عینک بزنم و ZOOM رو چنان کوچیک کنم که فقط خودم با عینک میبینم. ایشالا که همن طور باشه
بعضیا فک میکنن که خیلی باهوشن ولی در کمال باهوشی خیلی خنگ هستن. بعد به خودش میگی خنگه ناراحت میشه.
ینی با یه کلمه فهمیدمش که کیه، کلا امارش رو شد
فقط یه اسم بود و رشته تحصیلی و دیگه تموم
کار خدا رو ببین فقط با یه اسم....
ولی من تمام امار یکی رو به یه نفر که تو شهر خودش خواستم، گفتش غیر ممکنه پیدا بشه
دلم هوایی شده، هوای کل کل کردن و قهر و آشتیا
رئیس ما بالاخره بعد از 2سال زندگی مجردی بعد از متاهل شدنشون، دارن داماد میشن
امروز کارت عروسیشون رو گرفتیم و نمایی از سکوی طراحی شده جهت نشست عروس و داماد
همون دیروز (جمعه) بود که بالاخره ازمون استخدامی اداره امور مالیاتی برگزار شد. نصف شهر اومده بودن واس ازمونی که فقط سه نفر رو میخاستن.
همون ابتدای ازمون تطبیق کارت و بازدید بدنی شدیم اونم چه بازدید بدنی، قشنگ بازدید شدیم رفت.
از پله ها که بالا رفتیم یه آقایی اومد و گفت خانوم اینا بازدید بدنی شدن؟؟ تو دلم گفتم نه توام بیا بازدید کن، بی تربیت بود همش چش هیزی میکرد. بیخیال خدایا ببخش نمیخاستم غیبت شه
هوا ناجوانمردانه گرم بود و دنبال مراقبی بودم که بره و پنجره رو باز کنه ولی متاسفانه فرصت پیش نیاومد. سوالها توزیع شد، سوالات عمومی رو بهتر جواب دادم ولی معارفش اصلا اون چیزی نبود که فکرشو میکردم و بعدش سوالات تخصصی!!!!
وای وای نگو چه سوالات سختی بود همون سر جلسه یخ کردم بدجوری.