حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

از دست دلم

کودک درونم ولگردی شده که بیا و ببین

کارایی میکنه که اگه بخام با چن سال پیش مقایسه اش کنم زمین تا آسمان فرق داره

کلا بازی گرفتن و بازی دادن زنده و غیر زنده فرقی براش نداره. ولی همونه بهانه گیریه که بودش

فقط دیگه نمی تونم کنترلش کنم ، یه دنده هستش ولی چیزی تو دلش نیس

اصلا نمی دونم دل داره یا نه

خرد کردن و له کردن براش اهمیتی نداره. نه این که دلی کسی رو بشکنه. 

نه!!! فقط اگه ببینه دل کسی خرد شد دیگه نمیره جلو که تکه های خرد شده رو جم کنه

من از جنس خودم با کمی تفاوت زیاد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.