حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

چهارشنبه نحس

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

احوالات مدیران

وای انقده حرفای نگفته دارم که اگه بشینم تعریف کنم خودش 2روز وقت میبره

بعد از برگشتن از اصفهان روز بعدش رفتم سرکار و عین یک حسابدار مسئول و وظیفه شناس مشغول کار شدم

اونی که باس اس نمیداد، اس داد و جویای احوال شد و منم محل چیزش نذاشتم

مدیر ممدی هم فروشگاه گذاشته و منو مسئول کارا کرده

مدیر امی هم بزنم به تخته اخلاقش بهتر شده

مدیر ستایی هم نزدیک 3ماهه بهم حقوق نداده و نظرش اینه که برام پس انداز میکنه

امروز قراره با یکی دوستای دوران دانشگاهی بریم بیرون. چه دورانی بود یادش بخیر واقعا


سال نو مبارک

نمی دونم از کجا شروع شد که این همه از وبی جونم دور شدم

وقتی برگشتم دیدم کلی پیام دارم. با اون همه پیام در تاریخ و زمان های مختلف فهمیدم که غیبتم زیاد بودم

نه که همیشه سرم تو گوشیم هستش و مشغول وایبر بازیم که همه چی یادم رفت .

فیسی رو قبل از وبی ترک کردم و ازش خبری ندارم.

اصلا یادم رفت بگم...

سال نو رو بهتون تبریک میگم ایشالا سال خوبی داشته باشین با کلی انرژی و هیجان بیشتر

سال تحویل رو اصفهان بودیم و چهار روز اونجا موندیم. خیلی خوش گذشت و جاتون خالی بود