حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

احساسات خرکی

یادم نیس دقیقا چه روزی بود ولی یادمه که هفته پیش بود

کیوان بهم پیام داد و حال و احوال پرسید. از ادمایی نیستم که نفرین کنم یا غضب بگیرم از کسی، خلاصه فراموش میکنم و میبخشم طرفو و این دلیل بر این نمیشه که همه چی مثل روز اول بشه. 

بعد گفت میخام زبان رو ادامه بدمو ازونجایی که منم دنبال کلاس زبان بودم  ازش خواستم که یه موسسه خوب پیدا کنه که با هم بریم. همین شنبه 98/9/23 بود که قرار گذاشتیم باهم بریم موسسه بهزاد اینا.

همین که بهش نزدیک میشدم تمام خاطراتم مرور میشد بدون هیچ کم و کاستی. اونم ازینکه موهام یکم بیرون بود هی حرص میخورد. رفتیم موسسه و منتظر مدیر موسسه شدیم که مجبورا دو تا صندلی بود که کنار هم نشستیم. مدیر موسسه تقریبا اشنا بود و ازینکه ما دو تا رو با هم میدید یکم شوکه شده بود چون کیوان دوست ایشون بود و منم شاگرد قدیمیش.

روز دوشنبه هم رفتم واس دکتر روده ام. آزمایش ob هم مثبت بود. دکتر کلی دعوام کرد گفت تو چرا مریضیتو جدی نمیگیری. و دوباره برام داروهای جدید تجویز کرد

1. sulfasalazine 500mg (بعد صبحانه و نهار و شام هرکدام 2عدد) 400عدد

2. folic acid 1mg  روزی یک عدد 60عدد

دیشب کیوان بیرون بود و بهم پیام داد و  نوشت من بیرونم و برگشتم خونه بهت پیام میدم تو رو خدا نخواب

میگم چیکارم داری و دیگه جواب نداد تا 11.5شب. بعدش رفت تو گذشته و رو احساسات خرکی من پیاده روی کرد گفت گذشته جلو چشمه من قدرتو ندونستم تو لیاقتت بیشتر ازین حرفاست. تو با هر دختری که میبینم و میشناختم فرق داری . واقعا تو دورانی که با هم بودیم به جز یه بار کتکی که ازم خورد دیگه هیچ حرف نامفهومی نزد. و اینکه میگفت وقتی با تو حرف میزنم اروم میشم و تمام استرس هام برطرف میشه و تو پروفن منی

یه اخلاقش که برام جالب بود ، غیرتی بود که بهم داشت و منم ازینکه غیرتشو چیز میکردم کیف میکردم و اونم هی حرص میخورد

امروزم کلاس زبان داریم و قراره ببینمش

از طرف دیگه هم هومن شدیدا سرما خورده و دو روزه هیچ پیامی نداده و میگه سرم شلوغه اخه سر شلوغی تا چه حدی؟ بعضیام  تکلیفشون با خودشون معلوم نیس. چرا دختر مردم رو سر کار میزارن

------------------------

پ.ن:

نمی دونم چه داستانیه، دو تا آی پی بازدید کنندهها هست که هر روز میاد به وب سر میزنه شایدم یه نفر باشه و با دو تا سیستم. خلاصه خاموش میاد و میره

خواستم بگم حواسم هستا حداقل یه پیام بزن ببینم چیه داستان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد