حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

دلم کشش نداره

اونوختا که کوچولوتر بودم هر گل پسری رو که میدیدم فکر میکردم که نیمه گمشده ی منه.

و چون انتخابم درست نبودش یا زن میگرفت یا یکی تو زندگیش بود یا از اون محل کارمون میرفت و غصه میخوردم و شعر میگفتم که شکست عشقی خوردم

ولی این یکی دو سال دیگه خودمو جم و جور کردم  و به خودم گفتم سوسو جان تو نیمه گمشده نداری چونکه کامل کاملی

تا اینکه تو همین تعطیلات عید فطر که شنبه باشه یکی از دوستای دوران دبیرستانی بهم تل زد (نینا دختریه که تمام بچه های دبیرستانی رو تو یه گروه جم و جور کرد و هفته قبلش یه مهمونی دعوت شدیم) و گفت که منو واس برادر شووهرش انتخاب کرده و کلی تضمین کرد و تعریف و تمجید

منم گفتم بزار یه شانس به خودم بدم ببینم چی میشه

شماره و عکسمو واس پسره فرستاد

متولد 59 بود و تا حالا ازواج نکرده بود. تقریبا خصوصیاتش اومد دستم

1- خسیس بود چونکه با اس ام اس پیام میفرستاد. 

2- تن لش و تن پرور بود چونکه تا این سن کار و بار درست و حسابی نداشت و تازه دنبال کار میگشت.

3- تنبله چونکه کاردانی تربیت بدنی داره. و از ادامه تحصیل صرف نظر کرده.

4- ازون داماد سرخونه هاست که دوس داره فقط بخوره و بخابه.

اخه دلم به کدوم قسمت مردونه گیش خوش باشه

پ ینی پدر شدن

امروز حوالی ساعت 1بعد از ظهر اینا بود که شنیدیم آقای رئیسمون پدر شدن.

جالبه قبلش که باخبر شم، هر چی بهشون تل زدم رد تماس میزدن

قدم نو رسیده مبارک باشه و خدا بچشون رو حفظ کنه