حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

یه ذره مونده بود شهید بشم

میگن اگه کسی در انجام وظیفه خود فوت کنه، شهید محسوب میشه

داستان به 3ساعت پیش برمیگرده. وقتی من مشغول تکمیل اظهارنامه بودم که ازش پرینت بگیرم. یهویی بوی گاز (تو اتاق من یه گاز غذاخوری کوچیک هستش که نگهبونمون چای رو باهاش گرم میکنه) رو احساس کردم.

واسم طبیعی بود چونکه تو اتاق من همه جوره بویی از جمله بوی آب آکواریوم، بوی دستشویی، بوی گاز احساس میشد  الا بوی ادکلن گرون قیمتی که میزنم

بدشانسی من اینه که به همه موارد اشاره شده دسترسی کامل دارم ینی سرویس بهداشتی چسبیده به اتاقم، اکواریوم دقیقا کنار دستمه و اجاق گاز هم پشت سرم

خلاصه دیدم یهویی یهویی دارم تو افق محو میشم و جلو چشام داره تار میشه، گفتم من که گرسنه نیستم این چه مسخره بازیه. ولی نه قضیه داشت جدی و جدی تر میشد وقتی برگشتم که ببینم داستان چیه، دیدم که باد کولر چون زیاد بوده، زده شعله کم اجاق رو خاموش کرده و فضا پر شده بود از بوی گاز

حالا فکرشو بکن یکی زنگ شرکت رو میزد ...

وای خدا نکنه ،اونوخ همه شما بی نخودی میشدین و خلاص

اما حالا 3ساعت ازون قضیه گذشته و من کاملا خوبم و در سلامتی کامل به زندگی و تکمیل اظهارنامه به سر می برم و شهید هم نشدم


دختر جان همه چی فرق داره

آخه نمی دونم یه دختر اندی و بیست ساله چرا هنوز تشخیص نمیده که ریکا با مایع دستشویی فرق داره

از کجا باید میدونستم که ریکا هستش؟ هر دو تاشون که رنگشون زرده و غلظت جفتشون هم مث همه.

وقتی فهمیدم ریکاست که پوست دستم جیغ کشید که این چه وضعشه هر چی گیرت میاد فورا میزنی

نه خدایش فهمیدم آخه ریکا یکم بیشتر کف میکنه ولی خواستم کسی شک نکنه و تابلو نشه

همش تقصیر نگهبون بی مغزمونه که مایع دستشویی تموم شده، رفته ریکا ریخته

مدیر داخلی محترم و ساده دل+دل خنکی

* به مدیر داخلیمون میگم: آقای فلانی لطفا شناسه قبض و شناسه پرداخت موبایل رو برام اس بزنید که پرداخت کنم

هیچی پاشده 4تا شماره رو برام نوشت.حالا حدس بزن چه شماره هایی بوده؟

1-شناسه قبض

2-شناسه پرداخت

3-شناسه ورود بانکداری اینترنتی

4-رمز بانکداری اینترنتی

میگم این دو تای آخری رو نباید به کسی بگی. چون فورا حسابتونو خالی میکنن.

نمی دونی چنان برگه رو زیر دستم کشید، فک کرد که حسابشو خالی میکنم

یه بار دیگم بهش گفتم برو یه حساب کارتی درست کن که حقوقتو واریز کنم. روز بعدش رفته رمز 4رقمیشو اورده و گفته بانک اینو داده لطفا یادداشت کنید که حقوقم اشتباهی واریز نشه

* امروز یه دعوای درست و حسابی بین 2تا از خانوما بر پا شد که دلم بدجوری خنک شد. خیلی وقت پیش میخاستم این کارو انجام بدم ولی نه قدرتشو داشتم نه فرصتشو ولی امروز دعوایی شد به تلافی اون روزای که گذشت

میخام دوباره متولد بشم

اگه دست خودم بودم که دوس داشتم دوباره از نو شروع کنم، ینی تازه متولد بشم

اعتیاد و معتاد بودن فقط معتاد به مواد مخدر و مواد الکلی نیس. می تونه به هر چیز یا هر اینسانی باشه

من ناخواسته معتادش شدم.

از دیروز تصمیم قطعی گرفتم که ترکش کنم، چون میدونم کلی ضرر برام داره چرا دیگه ادامه ش بدم.

حالا نمی دونم چن وقت بگذره می تونم ترکش کنمو به قول این معتادا وقتی پاک پاک شدم (ینی فیلمان یاد هنوستان نکند) جشن بگیرم.

ولی من می تونم، کار نشد نداره

دستشون دیییییییییییییییید بشه

نمی دونم واقعا این تهیه کننده و کارگردان ها پیش خودشون چی فک کردن. همه ی اینا به کار بگو مهدی مقدم تو دیگه چرا؟!!!

دیشب از رو بی حوصلگی رفتیم یه فیلم آوردیم به اسم "-18" که هیچ بازیگر مشهوری نداشت فقط مهدی مقدم رو میشناختیم. و گمان کردیم که مثل پر پرواز (همونی که شادمهر عقیلی بازی کرده بودش) جالب هستش ولی اونقد افتضاح بود که نگو.

من رو مهدی مقدم یه حساب دیگه ای باز کرده بودم و فک نمی کردم تو چنین فیلم آشغالی بازی کنه

حتی به خودشون زحمت نداده بودن که لباس پلیس بگیرن یا با یه بیمارستان هماهنگ کنن. یه فیلم دیگه ای دیدم به اسم "آخرین سرقت" (با نقش آفرینی بازیگرانی چون نیما شاهرخ شاهی و پوریا پور سرخ و مریم سعادت و خاطره اسدی ). درسته کمدی بود ولی صد رحمت به این و همچنین بازیگراش 

مشاور تغذیه

همش میگفتن که یه مشت پوست و استخونم و این حرف خیلی رو مغزم پیاده روی میکرد. امروز تصمیم گرفتم که با خواهرم برم دکتر، که بلکه خدا منو اوشونو شفا بده

همون برخورد اول کلی از جفتمون تعریف کرد. گفت همه چی عالی و تو منحنی نرمال هستین و هیچ مشکلی نداره

واس خواهرم که چیزای خیلی قشنگی گفت

واس منم خیلی چیزا گفت ، اصلا روانشناسیش حرف نداشت. ازم کلی سوالا پرسید البته چون اوشون محرم بودن منم جواب دادم ولی اینجا که نمیشه تعریف کنم یهو نامحرم میاد آبروم میره خو

ولی انصافا در مورد یادگیری و قوه حافظه خوب گفت. 

فک کنم اگه کسی دچار خود کوچک بینی شد یه سر به این دکترهای مشاوره بزنه دیگه وضعش یه توپ قلقلی میشه

واسمون برنامه رژیمی یا هر چیز دیگه ای که بخاد چاقمون کنه، نداد و اظهار میکرد که همین اوضاع بهترین وضع ممکنه

دوس داشتم بیشتر در مورد دکتر و حرکاتش بگم ولی متاسفانه حوصله شو ندارم و باید زودی بخابم

شب خوش (آیکن خمیازه کشیدن)

نسخه خوش خط دکتر هژیر

باغ وحشمون داره تکمیل میشه

قبلنا که شاهد بودین، خونمون جوجه و مرغ و خروس داشت تا قناری و سهره و خرگوش.

دیروز بابایی سه تا جوجه اردک گرفت که خیلی ناز بودن

عکس یادگاری سونا-سمیر-سامی


متاسفانه امروز سامی به رحمت خدا رفت، فک کنم شکست عشقی خورده

----------------------

این سمیر خیلی مهربونه هوای سونا رو داره

------------------------------

 عکس یادگاری استیو با سمیر و سونا


----------------------------

امروز هم بابایی یه دونه سگ گرگی گرفته تقریبا تا کمر ادم میاد خیلی بلنده اسمشو گذاشتیم Rex

به خاطر خودم و خودش

ازش دور میشــــــوم نه به خاطر خودش، به خاطر خودم که صدمه میبینم

ازش سوال میپرسم نه به خاطر خودش، به خاطر خودم که کنجکاوم

ازش میخام، اینبار نه به خاطر خودم، به خاطر خودش که ...


بوی مشکوک

دیشب خیلی سرم درد میکرد. با هزار سختی و مشقت تونستم که راضی بشم و بخابم.

سرمو که رو بالش گذاشتم یهو احساس خیلی بدی داشتم، نمی دونم بوی خیلی وحشتناکی به مشامم میرسید. کلاً خاب از سرم پرید و به این فکر میکردم که احتمالا بوی عرق من باشه که اینقد وحشناکه.

هیچی مجبورا خودمو راضی کردم که برم حموم تا اینکه بوی گند داشته باشه ساعت 12:30شب شد و با خوشحالی رفتم بخابم ولی بازم بوی گندی که می اومد ، اعصابمو داغون تر کرد.

احتمال زدم که بوی بالشت باشه . رفتم یه بالشت دیگه ای رو اوردم و مطمئن شدم که دیگه مشکلی نیس ولی نه، انگار دیشب ازون شبایه که میخاد رو اعصابم راه بره.

گفتم شاید موشی چیزی مرده که اینجوری شده. از یه طرف چندشم میشد که به تختم نزدیک بشم. هر آن میترسیدم که جسد یه موش رو پیدا کنم.

تموم وسایل رو پرت کردم زمین و رو بالشتی رو که برداشتم، اَه اَه چشتون چیز بد نبینه، دیدم جوراب بو گندوی داداششمه که گذاشته بود زیر رو بالشتی من، که منو حرص بده

فک کن تو اون موقعیت که سر درد شدید داشتم چه کارا که نکردم

دو نفری ها

+ اسم بچه مونو چی بزاریم؟

- حالا زوده واس اسم بچه، بزار جنسیت مشخص شه اونوقت فکر میکنیم

+ نه همین الان بگو که نی نی رو لوس کنیم

- حالا NEW Folder بزار، بعداً که اسم خاصی به ذهنمون رسید Rename ش کنیم

+ (آیکن غش و ضعف رفتن)