حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرکات مردونه - پست لجنی

توجه: اون دسته از افراد که ناراحت قلبی و روحی اینا دارن پیشنهاد میدم که نخونن. خودم که نوشتمش احساس اوق یا عق بهم دست داد:))

مخاط بینی مون خیلی رو اعصابم بود. تو جمع مردانه ای بودم و نمی تونستم زرت زرت و فرت فرت برم wc و جوری لجنی بود که تو دستمال کاغذی واسم جم و جور نمیشد.

واس یه لحظه گفتم مگه چیه منم عین این آقایون هر چی مخاطه رو بکشم تو حلقم و با شدت هر چی که تو توانمه بفرستم رو زمین.

البته تا اینجای فکرم جلو رفت که تو حلقم جم شد ولی موقع پرتابش عذاب وجدان شدیدی گرفتم ینی از شخصیت من به دور بود که بخام کف زمین رو لجنی کنم.

پشیمون شدم و بدو بدو دنبال یه جا میگشتم که بتونم حلقمو خالی کنم ولی از شانس بد ما سرویس بهداشتی قفل شد ینی کسی اون تو بود.

دیگه کار از کار گذشته بود و آب دهنم یه جورایی حلقمو پر کرده بود.

یهو آقای فلانی اومد بیرون و سلام کرد و منم یهویی ترسیدم و هرچی بود و نبود رو فرستادم پایین.

----------------------

خدایی بعضی حرکات و رفتار آقایون سخته. من که نتونستم کار به این آسونی رو انجام بدم

لطفا موارد دیگه ای که آقایون انجام میدن رو بهم بگین که ببینم آیا می تونم انجام بدم یا نه

البته به جز اینکه بری گوشه دیوار و چیز رو به سمت دیوار هدف بگیری ... بعد دیوار چیز بشه 

یه حس تازه از نوع...

طرف میگفت کرک و پرم رخته ، میگفتم خدایا چی میگه این اینسان!!!!

امروز خودم کرک و پرم ریخت و هفت جد و ابادم اومد جلو چشم تازه فهمیدم که اون اینسان، چه اینسان بزرگواری بوده که سناریو از خودش نساخته و کمتر از واقعیت رو بیان کرده (آیکن خوشحالی- پرواز- هیجان سقوط از ارتفاع بلند)

شانس با یه طعم دیگه

اینه که میگم شانس ندارم. خودم دیگه ایمان آوردم

با آفتابه قرمز رفتم لب چشمه، آب چشمه خشک شد

الان دپرسم دست رو دلم نزار

از جنس بدجنسی

بدزمونه ای افتادیم

بد میگن چرا پاچه میگیری. خو عزیز من دلیل داره

اخه چرا سر صبحی حالت گرفته بشه. خدایا مگه چیکار کردم!!!

طرف سادیسم داره و...

بعد جالبه این با همه مزاحما فرق میکنه. این کسی بود که میدونست چه مانتویی پوشیدم و دیروز چه مسیرهایی رفتم

خدایش وقتی مسیرها رو گفت یخ کردم و خشکم زد

هر جایی رفته بودم اومده بود

حالا بزار واسش نقشه دارم.

منم عاشق هیجان . ذوق مرگ میشم وقتی پروژه های خطری دارم. عین مارمولک مخفی شده باید از لونه اش بکشمش بیرون

والاتری

هر کاری باشه میکنم تا تو بمونی و نری

تو از تموم خاستنم تو زندگیم والاتــــــــــــــــــــــــــــری

دوستی های شرطی

همه جور شرطی رو دیده بودیم و شنیدم الا دوست شدن

هندونه شرطی با وجودیکه شرطیه ولی وقتی میاری خونه و قاچ میکنی میبینی که مزه اش یه جوریه انگار گندیده حالا فک کن طرف (تانگو) برگشته و میگه بیا دوس شیم با این شرایط.

بهش گفتم با وجودیگه دوستت دارم ولی قبول نمی کنم

واقعا نمی دونم بعضیا خر هستن یا خود را به خریت میزنن

شرایطش رو اینجوری مطرح کرد:

+ تا وقتی حرفم تموم نشده حرف نزن و حرفمو قط نکن. ازونجایی که ما فقط همکار هستیم و نمی تونیم تو کافی شاپی چیزی قرار بزاریم و منم نمی تونم زیاد بیام دنبالت و سوار ماشینت کنم پس مجبورا قرارامون چن ماه طول میکشه. بیا یه کار بکنیم واس اینکه راحت باشیم ، شرایط رو اوکی میکنم که خونوادم برن شهرستان و بیای خونمون..

نذاشتم حرفش تموم بشه و گفتم"

- تو درباره من چی فک میکنی که بیام خونتون چی بشه..

+ نگفتم تو حرفم نپر. مثلا فک میکنی که بیای خونمون من میخورمت. چرا ذهنت منفیه

- ببین اگه من اهلش بودم با تو دوس نمیشدم. میرفتم با یه غریبه دوست میشدم و کلا حالشو میبردم و حالش میدم

+ باز شروع شد این چه حرفیه میزنی من تو رو میشناسم که اینجوری نیستی و خانومی و گلی...

و اینجوری شد که یه خاور هندونه گذاشت زیر بغلم 

نمی دونم چرا بعضی وقتا لال میشم و نمی تونم درست حسابی طرف رو فش بدم

ینی پنبه و آتیش کنار هم باشن و اتفاقی نیافته!!!! ینی پسرا انقده مهربونن که دختر رو خونشون دعوت کنن که هیچ اتفاقی نیافته

خدایا به من صبر بده.