حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

حرفای یواشکی یک خانم حسابدار

اینجا مینویسم از زائده توهمات و تخیلات مغزم .

روز تولدش مبارک

سال گذشته همین روزا بود که با کیوان رفتیم کافی شاپ و تولدشو جشن گرفتیم

تولد در عین سادگی ولی خیلی سوپرایز شد براش. تا حالا تو عمرش براش تولد نگرفته بودن

امروزم که تولدشه خواستم بهش تبریک بگم ولی بعد گفتم: آخه بهش چی بگم !! حرفی واس گفتن ندارم. اون چی بگه!! چی داره که بگه

آخرش پشیمون شدم و بیخیال شدم و گوشی رو گذاشتم کنار

نظرات 2 + ارسال نظر
None 1398/09/03 ساعت 11:08 https://redroom.blogsky.com

مطمئن باش اگه پیام میدادی،پشیمون تر میشدی:)))
اینُ از یه پشیمون تر که الان دوساله تبریک نگفته قبول کن!

چشم قبول میکنم

خوب شد که خر نشدی

بله دیگه خدا رحم کرد :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد